باران رحمت

مجله فرهنگی مذهبی

باران رحمت

مجله فرهنگی مذهبی

ایمان در نظام تعلیم و تربیت


   پنج شنبه 18 شهریور 1389 

ایمان در نظام تعلیم و تربیت


ایمان در نظام تعلیم و تربیت

قسمت دوم

نکاتی درباره ی تعلیم و تربیت دینی در کشور ما

1. در این رویکرد به دین و معنویت و ایمان، اصل مبنا این بوده که عقل یک حقیقت واحد است که در هر جا و در هر کس که تحقق یابد بر شیوه ی یکسان سیر می کند و احکام واحدی صادر می نماید و در این صورت کافی است تا این حقیقت فطری را در متعلم بیدار کنیم و آن را با سلاح برهان مجهز کنیم و طریقه ی استدلال را به او بیاموزیم. آن گاه عقل، یقین لازمه را برای عقاید دینی تأمین می کند و در حکم شالوده ای می شود تا بنای ایمان بر آن استوار گردد.
اما این تمام مطلب نیست. در عصر جدید در حجیت عقل نظری برای اعتقاد دینی و یا تأسیس نظام های متافیزیکی تردیدها کرده اند و یقین عقلی را در تبیین مبانی دین مورد مناقشه قرار داده اند. در مغرب زمین از قرن هیجدهم به بعد و با آرای فیلسوفانی نظیر هیوم و کانت، تزلزل در توانایی عقل نظری پدیدار شد و حدود کارایی آن به قلمرو علوم تجربی منحصر گردید حتی کانت در تمام برهان های خداشناسی مناقشه کرد و کوشید تا نشان دهد که از شناخت عقلانی برای اثبات و تبیین دین و ایمان و اخلاق نمی توان مدد جست. او براهین نظری در خداشناسی را مانع ایمان حقیقی می داند و می گوید: «لازم دیدم تا شناخت را کنار بزنم تا جا برای ایمان باز شود.»
هر چند بر سخن این فیلسوفان نیز مناقشات فراوانی رفته است و در انتقاد به آرای آنان کتاب ها و مقالات بسیار نوشته اند، این اقوال چه درست باشد یا نادرست، گواه بر یک فضای فکری در قرون اخیر است و خبر از واقعیتی می دهد که نباید از آن به سهولت گذشت. به این معنی که در عصر جدید در یقین عقلانی و کارایی اصول برهانی تردید شده است.
متأسفانه در عصر جدید به عقل به عنوان حقیقتی واحد که در پرتو نور آن راه هدایت برای بشر روشن می شود نمی نگرند و عقل را رسول باطنی نمی دانند. عقل در تفسیر جدید، عقلِ راهبرنده نیست. این عقل یک امر مطلق که دارای احکام مشابه باشد و در مسیر حرکت خود به مقصد واحدی که همانا کمال و سعادت بشر است رهنمون گردد نیست. عقل در عصر جدید فرع بر خواست و اراده است. در این بینش عقل عامل مقاصدی است که بشر اختیار کرده است و می خواهد بدان ها دست یابد. عقل دیگر شأن ادراکی نفس ناطقه که امری مجرد و ملکوتی تلقی می شود نیست. عقل حیثیت قدسی و الهی ندارد بلکه شعاعی است که راه بشر را در جهت اهدافی که در این عالم برگزیده است روشن می کند. بی جهت نیست که دکارت نماینده ی فلسفه جدید و کسی که فلسفه جدید را بینان نهاده است مهمترین کتاب خویش را «گفتار در روش راه بردن عقل» می نامد و معتقد است که بشر می تواند با اعمال قواعد و روش مدون، عقل را به سرحد مقاصد خویش هدایت نماید.
گرچه بنا بر سنت فرهنگی خود نمی توانیم به عقل این گونه نظر کنیم و عقل را وسیله ای برای اهداف دنیوی لحاظ کنیم و در حجیت آن تردید کنیم، از آن چه که از عوارض عالمی که در آن زندگی می کنیم در امان نیستیم، در استراتژی تعلیم و تربیت خود، نباید به آن بی اعتنا باشیم. حتی علم کلام جدید نیز با همین ملاحظات و تحت عنوان احیای علم کلام، برای مقابله با همین مناقشات پدید آمده است. ولی به هر حال، نمی توان درباره ی کسی که در این استدلال ها شک و تردید روا می دارد حکم به ضعف قوه عقل و ناآگاهی از مبادی منطق و اصول برهان کرد و او را دعوت نمود تا عقل خویش را ورزیده تر کند تا بتواند این مبانی را بهتر درک کند، عالم موجود، پذیرای این منطق و طریقت نیست. باز تأکید می کنیم که البته احکام برهانی در نزد حکما و متکلمین ما، هرگز قابل نقض نیست و مخالفت هیچ قومی در آن تأثیر ندارد. محقق لاهیجی در این باره می فرماید:
عقل را در تحصیل معارف الهی و سایر مسائل عقلیه استقلال تمام حاصل است و توقفی در این امور به ثبوت شریعت ندارد، پس تحصیل معارف حقیقه و اثبات یقینه برای اعیان موجودات، بر نهجی که موافق نفس الامر بوده باشد، از راه دلایل و براهین عقلیه صرفه که منتهی شود به بدیهیات که هیچ عقلی را در قبول آن توقفی و ایستادگی نباشد، بی آنکه موافقت یا مخالفت وضعی از اوضاع یا ملتی از ملل را در آن مدخلیتی بود و تأثیری باشد طریقه ی حکماست... و لا محاله موافق شرایع حقه باشد، چه حقیقت شریعت در نفس الامر به برهان عقلی محقق است. (لاهیجی، ص41)
اما در عالمی که ما در آن به سر می بریم عقل چنین مقامی ندارد. عقل عاملی است که پذیرای روش است و با ریاضیات مناسبت بیشتری دارد تااحکام برهانی یقینی. بد نیست در اینجا به گوشه ای از مناظر ه ی فردریک کاپلستون که نماینده ی فلسفی عقلانی مسیحیت کاتولیک است با برتراند راسل که چهره ی مشهور فلسفه و عقل جدید است نظر کنیم تا مقصود بیشتر روشن شود.
کاپلستون در بحث از اثبات وجود خدا از برهان وجوب و امکان مدد می گیرد و بیان می دارد که جهان مرکب از امور ممکن است و این امور ممکن لاجرم باید متکی به یک امر واجب باشند.
راسل در پاسخ می گوید نمی خواهد تفاخر کرده باشد، ولی به نظر می آید که می تواند چیزهایی را تصور کند که ذهن بشر از تصور آن ها عاجز است اما مشکل این است که قبول ندارد که بتوان امر واجب و ممکن را در غیر مورد قضایا به کار برد و در نظر وی امر واجب و ممکن معنی ندارند. (استیس، ص187)
یعنی راسل که به ادعای خود می تواند اموری را که ذهن بشر از ادراک آن ها عاجز است تصور کند، می گوید که از تصور معنای امر واجب و ممکن عاجز است. صرف نظر از اینکه آیا راسل قدرت تجرید عقلانی دارد یا ندارد، مهم این است که یک فیلسوف قرن بیستم از درک واجب الوجود و ممکن الوجود ابا دارد و آن را بی معنا می خواند و این عرصه ی تنگ عصر جدید را برای مباحث متافیزیک محض نشان می دهد.
البته این بدان معنا نیست که به معارف عقلی و فلسفی خود پایبند نباشیم و در اصل آن ها تردید روا داریم بلکه بحث این است که در نحوه کاربرد آن و استفاده از آن در امر تعلیم و تربیت شرایط فکری و تاریخی را نیز لحاظ کنیم.

2. مباحث کلامی سرشتی ماتقدم و پیش از تجربه دارند؛ یعنی فرض می شود که مخاطب ما یک انسان نفس الامری است که باید او را مهیای پذیرفتن دین کرد و باید اصول دین را در قالب استدلالی به او آموخت تا پذیرای فروع تعبدی دین گردد. لذا مباحث کلامی با براهین خداشناسی آغاز می شود و به نبوت و معاد و عدل و امامت می پردازد و در هر مرحله شبهات مقدری را که برای آن انسان نفس الامری پیش می آید مطرح می سازد و به آن ها پاسخ مقتضی می دهد و در نهایت مخاطب مفروض قانع می شود که دین یک امر عقلانی و صحیح و راه منحصر بفرد تکامل است و مکتبی است که لزوماً باید آن را پذیرفت و سرپیچی از آن مستوجب شقاوت دنیوی و اخروی می گردد.
در آموزش دینی نیز نباید از این نکته غافل بود که دین در درجه ی اول در بینش و منش آدمی تأثیر می گذارد. یعنی وضع موجود فرد را دگرگون می سازد. دین نسبت انسان را با همه چیز تغییر می دهد و این تأثیر و تغییر و دگرگونی است که باید در آموزش دینی مد نظر قرار گیرد. باید نشان داد که ارزش های دینی چگونه ظهور می یابد و وقتی ظاهر شد چه تحولی در فرد و جامعه ببار می آورد با این نحو نگرش به دین است که اعتقادات ایمانی ارزش معنوی پیدا می کنند و البته این در آغاز راه از عهده مباحث کلامی و عقلی بر نمی آید. به عبارت دیگر بدون آنکه وجهه نظر پراگمانیستی در تعلیم دین را تأیید کنیم، به غلبه پراگمانیسم در عصر حاضر نیز نباید بی توجه باشیم.

3. امروزه ما خواه ناخواه در عصر رمان، سینما و تلویزیون زندگی می کنیم و این ابزار تکنولوژیک بر همه ی شؤون زندگی ما سایه افکنده است. امروز پرفروش ترین کتابها در جهان رمان هاست و بیشترین بخش از اوقات فراغت بشر را تلویزیون و سینما پر می کند. رمان، سینما و تلویزیون و ویدئو و... خیال و وهم نسل جدید را مسخر خود ساخته و فرصت هر گونه تفکر و تعقل را از آنها سلب کرده است و نسل جدید چشم و گوش و خیال خود را به روند هیجان انگیز رمان و سینما می سپارد و از اندیشه می گریزد. آن گاه که از جوانان ما درباره ی بهبود برنامه های تلویزیون پرسیده می شود، غالباً اظهار می دارند که بهتر است برنامه های ورزشی، تفریحی، سرگرمی، فیلم و سریال آن اضافه شود و ندرتاً کسی در خواست زیاد شدن برنامه های علمی و یا فرهنگی و فکری را دارد.
شاید در چنین عصری برای دعوت نسل جدید به تفکر و ارزش های عالی انسانی و الهی نیز بهتر باشد که از نیروی تخیل بیشتر مدد گرفته شود. در تعلیم و تربیت دینی به جای اینکه نقطه ی شروع در عقل نظری و مباحث کلامی قرار داده شود و از دانش آموز چیزی خواسته شود که بر خلاف فضای حاکم بر روح و جان او باشد، می تواند با تمهید مناسب از تخیل و احساس آغاز کرد و در مسیر تعلیم و تربیت در مواضع مناسب تفکر او را بیدار کرد و او را با مباحث عقلی مأنوس ساخت. در عصری که ملاک ارزش کتاب و فیلم و داستان و شغل... در جاذبه داشتن آن است، در تعلیم دینی نیز نباید از این ملاک غافل بود و از جایی آغاز کرد که جاذبه و کششی در ذهن خواننده ایجاد نکند.
البته ناگفته نماند که خیال و وهم حاکم بر عصر حاضر، از بسط موضوعیت نفسانی و خرد خودبنیاد بشر امروز ناشی می شود و هرگز نمی توان تعلیم و تربیت الهی را که با نفی آن آغاز می شود، بر مبنای آن استوار ساخت، بلکه در اینجا وجهی از خیال مورد نظر است که می تواند امکان رویارویی آدمی را با باطن و حقیقت فراهم آورد و جنبه ی محاکات از حقایق معنوی را در او پرورش دهد و احساس پاک معنوی و عرفانی را در وی برانگیزد. همین جنبه از خیال است که می توان در تعلیم معارف دینی از آن سود جست و آن را مبدأ ایجاد شوق به سوی معنویات قرار داد. ابوعلی سینا در باب اهمیت جنبه ی خیال در پرورش شوق می گوید:
عشق حقیقی عبارتست از بهجت و رضامندی از درک حضور ذات چیزی. ولی شوق عبارتست از حرکت کردن برای تکمیل بهجت و شادمانی و این در صورتی است که صورت و شمایل محبوب از یک جهت متمثل باشد چنانکه اتفاق افتد که در حس متمثل نباشد، پس صاحب شوق همیشه در این حال است که چیزی دارد و چیزی را ندارد. (ابن سینا، ص253)
طبعاً در آموزش های دینی غرض اصلی پرورش شوق معنوی و اراده به سوی کمال است و با استفاده از نقش خیال و جهت آن به سوی ارزش های کلی و عالی می توان به موفقیت بیشتری نایل شد. شاید به عنوان شاهد مثال بتوان از تأثیر حادثه ی عاشورا سخن گفت. این حماسه - تراژدی بی نظیر تاریخ اسلام در پرورش شوق ایمانی و گرایش به سوی عالی ترین ارزش های انسانی یعنی تعهد، ایثار، شجاعت، صبر و استقامت، عزم و ارداه و... از طریق قوه ی خیال مؤثر بوده است. روایت مکرر اجزای این حماسه ی پرشکوه در مجالس روضه خوانی و عزاداری و تعزیه، همواره شنونده را در آستانه ی بازسازی آن اجزای تاریخی در مرتبه خیال خود قرار می دهد و همین نقش فعال قوه ی خیال در مواجهه با حادثه بی نظیر که در تاریخ دین نقش اسطوره ای ایفا کرده است شوق ایمانی و ملکوتی را به سوی ارزش های الهی بیدار نموده است و این سیل اشک که در تذکار و یادآوری این حادثه از چشم ها سرازیر می شود، در عین حال فرایند بازگشت دل انسان از تعلقات دنیوی به سوی قبله ی ارزش های متعالی است.

نتیجه

لازم است در امر تعلیم و تربیت دینی نسل جوان تجدید نظری رخ دهد و علاوه بر مباحث عقل بر ساحت نیز تأکید شود تا شوق ایمانی تقویت یابد.

منابع و مآخذ:
ابن خلدون. مقدمه به کوشش پروین گنابادی، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1375.
ابن سینا. اشارات و تنبیهات. قم: نشر البلاغه، 1375.
استیس. عرفان و فلسفه. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی. تهران: نشر سروش، 1367.
اگوستینوس. اعترافات. ترجمه سایه میثمی. تهران: نشر سهروردی، 1380.
انجیل. پولس رسول. تهران: انتشارات آفتاب عدالت، 1364.
ژیلسن، اتین. خدا در مسیحیت. ترجمه شهرام پازوکی. تهران: انجمن حکمت، 1375.
علامه طباطبایی. تفسیر المیزان: جلد 34. به اهتمام سید محمد باقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم )،1368.
لاهیجی. گوهر مراد. تهران: انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1372.
مصباح یزدی، آموزش عقاید جلد اول. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، (معاونت فرهنگی )،1366.
منبع: فصلنامه آینه معرفت
نویسنده: مهناز توکلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد