باران رحمت

مجله فرهنگی مذهبی

باران رحمت

مجله فرهنگی مذهبی

تقوا

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛  بسْمِ اللَّه الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.

 اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

 «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُون»

 

مروری بر مباحث گذشته

جلسه گذشته بحث ما راجع به آیه شریفه «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُون» بود که سیاق « إِلَّا وَ أَنتُم {مُّتَّقون} » را اقتضا می­کند و اینکه ملکه قدسیّه تقوا نقش زیربنایی دارد نسبت به تمام مقامات معنویّه، ملکات فاضله و آثاری که در نشئات وجودی دارد؛ اعمّ از دنیوی، برزخی، اُخروی. آیاتی را در رابطه با عاقبت امر، یعنی عاقبت کار دنیوی مطرح کردیم مانند« وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین»، « و لاتمَُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُون».

گفته شد که در مقامات معنویّه مانند توکل، رضا و تسلیم «تقوا» نقش زیربنایی دارد. تقوا دارای درجات است. تقوا به درجه­ای می­رسد که از نظر درونی به مقام تسلیم منتهی می­شود. آنجایی که انسان از نظر درونی به مقام تسلیم برسد؛ عاقبت به خیری صد در صد که تأملی در آن نیست؛ از ناحیه تقوا برای انسان می­آید.

تقوا و یقین

به این علّت که در جلسه گذشته مقداری از مباحث باقی ماند و - انشاءالله - در دهه آخر ماه صفر بحث دهه اوّل محرم (امام حسین علیه السلام؛ مصلح غیور) را ادامه میدهیم، در این جلسه مقداری در ارتباط با جلسه گذشته بحث می­کنیم.

یقین، برتر از تقوا

ما این را داریم که: وَ العاقِبَةُ لِلتّقوی وَ اَهلِ الیَقین. در باب متّقین، آیات متعدّده داشتیم. درباب اهل یقین، مطلب از چه قرار است؟ یقین از مقامات معنویّه است و ما در معارف­مان؛ در آیات و روایات داریم و تا حدّی که جلسه ما اقتضا می­کند، این را عرض می­کنم.

 روایتی است که حضرت امام صادق (علیه السلام) به ابی­بصیر فرمودند «یا اَبا مُحمَّد، الاِسلامُ دَرَجَةٌ قال قُلتُ نَعَم. قالَ وَ الایمانُ علی الاِسلامِ دَرَجَةٌ» ای ابامحمد! اسلام، خودش یک شأنی است، درجه­ای معنوی است. می­گوید؛ گفتم بله. حضرت فرمودند؛ ایمان برتر از اسلام است « الایمانُ علی الاِسلامِ دَرَجَةٌ » درجه، پلّه است. یعنی یک مرتبه بالاتر. ایمان بالاتر از اسلام است. {مراد از این اسلام، اسلام ظاهری است و این غیر مقام تسلیم است. یک وقت اشتباه نشود} « قالَ: قُلتُ نَعَم » می­گوید گفتم بله! ایمان بالاتر از اسلام است « وَالتّقوی عَلَی الایمانِ دَرَجةٌ » حضرت فرمودند تقوا از ایمان هم برتر است. چرا؟ برای اینکه تقوی محصول ایمان است. ما در گذشته بارها تقوا را معنا کردیم « قال: قُلتُ: نَعَم» دوباره می­گوید بله « قال وَالیَقینُ عَلَی التَّقوی دَرَجَةٌ » حضرت در ادامه فرمودند؛ یقین از تقوا هم بالاتر است. پس معلوم می­شود این یکی از مقامات معنویّه است «قال قُلتُ نَعَم. قال: فَما اوُتِیَ الناسُ اَقَلَّ مِنَ الیَقینِ» یعنی به مردم چیزی کمتر از یقین داده نشده است « وَ اِنَّما تََمَسَّکتُم بأَدنَی الإسلامِ » و شما فعلاً به همان مرتبه پایین آن تمسّک کردید «فَایّاکُم اَن یَنفَلِتَ مِن اَیدِیکُم » مواظب باشید از دستتان بیرون نرود. همین سررشته را که گرفتید، بروید جلو. از دستتان در نرود.

 یک روایت دیگر از امام رضا (علیه السلام) داریم که این روایت خیلی صریح است. «قال (علیه السلام)؛ الاِیمانُ فَوقَ الاِسلامِ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقوی فَوقَ الایمانِ بِدَرَجَةٍ وَ الیَقینُ فَوقَ التَّقوی بِدَرَجَةٍ وَ لم یُقسَم بَینَ العِبادِ شیءٌ اَقَلُّ مِنَ الیَقین » این عبارات خیلی صریح­تر است. ایمان بالاتر از اسلام است، تقوا برتر از ایمان و یقین بالاتر از تقوا است و چیزی هم بین بندگان خدا کمتر از یقین تقسیم نشده است. یعنی افرادی نادر، اهل این هستند.

معنای یقین در منطق

یقین چیست؟ همه این­ها را در یک جلسه نمی­شود مطرح کرد. فقط سرنخ­ها را می­دهم. اصطلاحاتی از نظر منطقی داریم که در مفاهیم ذهنیّه مطرح است. که در آنجا علم و یقین را مطرح می­کنند. فرق بین علم و یقین چیست؟ گرچه ما این­ها را به عنوان مرادف استفاده می­کنیم( مثل انسان و بشر که یک معنا را می­رساند) اما اینها با هم متفاوت­اند. علم آن چیزی است که از نظر مفهومی، انسان احتمال خلاف آن را ندهد. علم دارم یعنی احتمال خلاف نمیدهم.

 یقین آن است که اصلاً احتمال خلاف ندارد. یعنی احتمال خلاف هم در آن رد می­شود. این محکم­کاری است. این را می­گویند یقین. یک وقت می­گویی احتمال خلاف نمی­دهم، یک وقت می­گویی احتمال خلاف ندارد. این غیرِ آن و محکم­تر از آن است. بنابر این منطقی­ها و کسانی که مفاهیم ذهنیّه را مطرح می­کنند؛ بین علم و یقین فرق می­گذارند و یقین را هم اینگونه  که گفته شد تفسیر می­کنند.

معنای یقین در مقامات معنویّه

یک اصطلاح یقین داریم که در معارف ما و مقامات معنویّه است. در اینجا بعد از اسلام و ایمان و تقوا، یقین را مطرح می­کند. مقامات معنویّه و سیرهای معنوی را دارد مطرح می­کند. حتی در یک روایتی داریم که « جاءَ جَبرئیلُ الی النَّبی (صلّی اللهُ علیهِ و آلِه و سلَّم) فَقالَ یا رَسولَ الله اِنَّ اللهَ تَبارکَ وَ تَعالی اَرسَلَنی اِلَیکَ بِهَدیَّهٍ لَم یُؤتها اَحَداً قَبلَک » جبرئیل آمد پیش پیغمبر و گفت خداوند یک هدیه­ای فرستاده ( به تعبیر ما یک کادویی برای تو فرستاده است ) که قبلاً به کسی نداده است« قالَ رسولُ الله: قُلتُ وَ ما هِیَ؟» رسول خدا فرمود: آن چیست؟ « الصَّبر وَ اَحسُن مِنهُ» صبر و بهتر از آن... روایت مفصلی است تا می­رسد به اینجا که می­گوید « الیَقیِن » وقتی می­گوید یقین، پیغمبر از او سؤال می­کند که تفسیر یقین چیست؟« قُلتُ فَما تَفسیرُ الیَقیِن؟  قالَ المُوقِن یَعمَلُ لِلّه کَأَنَّهُ یَراهُ فَاِن لَم یَکُن یَری الله فَاِنَّ اللهَ یَراه» می­گوید: کسی که یقین دارد آنچنان برای خدا عمل انجام می­کند که گویی خدا را می­بیند و اگر خدا را هم نبیند، خدا که او را می­بیند! لذا این یقین که در معارف ما آمده، غیر مفاهیم ذهنیّه است؛ این جنبه مفهومی ندارد. یک سنخِ دیگری است.

تقوا، زیربنای یقین

این را می­خواستم بگویم که تقوا جنبه زیر بنایی برای تمام مقامات معنویّه دارد، این طور نیست که فقط ما را به تسلیم برساند، به ما فوق مقام تسلیم هم ما را می­رساند. تقوا انسان را به یقین می­رساند در مقامات معنویّه. اینکه گفتم نقش زیر بنایی دارد یک وقت هست می­گویی « وَ لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُون » شاید اشاره به این باشد که مقیّد باشید تقوا را پیشه کنید و حقّ تقوا را هم رعایت کنید به طوری که خلاصه­اش موقعی که خواستی بمیری با مقام تسلیم بمیری، جلسه گذشته هم گفتیم؛ این برای عاقبت به خیری بود. اما یک وقت هست که بحث چیز دیگری است و آن این است که همین تقوا چون دارای درجات است به یک جایی انسان را می­رساند که به یقین برسد و یقین غیر مفاهیم ذهنیّه است؛ سنخِ آن، یک سنخِ دیگر است. چه سنخی است؟

یقین، شهودی است نه مفهومی

 در روایت داشت « فَما تَفسیرُ الیَقین»، جواب داد « المُوقِنُ یَعمَلُ لِلّهِ» موقعی که دارد عمل می­کند، « کَأَنَّهُ یَراه » مثل اینکه خدا را دارد می­بیند؛ علم به خدا نیست. سنخ را عوض کرد از سنخِ مفهومی خارجش می­کند می برد در سنخِ مشاهده­ای. حرف­های من را خوب توجّه کنید. « فَاِن لَم یَکُن یَری الله » فرض کنید ندید « فَإِنَّ الله تَعالی یَراه» خدا که او را می­بیند!

در یک روایت از پیغمبر اکرم هست که دوباره همین مطلب را دارد « قالَ رسولُ الله (صلّی الله عَلیه وَ آلِه و سلَّم) إِنَّ الله تَعالی یَقول: ثَلاثُ خِصالٍ غَیَّبتُهُنَّ عَن عِبادی» حضرت فرمود خداوند می فرماید: سه خصلت بوده است که من از بندگانم پنهان کرده­ام « لَو رَآهُنَّ رَجُلٌ ما عَمِلَ سوءً اَبَدا» که اگر شخصی آنها را ببیند، (رؤیت را پیش می­کشد) هیچ وقت کار بد نمی­کند؛ بعد می­فرماید « لَو کُشِفَ غِطائی فَرَآنی حَتّی یَستَیقِنَ » سرنخ را همین جا به دست می­دهد ؛ و آن اینکه همین تقواست که انسان را به مقام یقین می­رساند و مقام یقین آن مقامی است که بر او شهود می­شود آنچه را که بر دیگران پنهان است. سنخ آن را خواستم بگویم. سنخِ یقین سنخِ شهودی است که آن هم دارای درجات است. در این آیه شریفه می­فرماید « وَ کَذَلِکَ نُرِى إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِین » ملکوت سماوات و ارض را به  حضرت ابراهیم نشان دادیم. چرا؟ می­خواستیم از اهل یقین بشود. اهل یقین، اهل شهود هستند.

 لذا  اهل یقین خیلی کم هستند. روایتش را دیدید که قبلاً خواندم. علّت چیست؟ اگر منظور از یقین اصطلاح منطقی­ها باشد که فراوان است! نه، بحث مفهومی نیست. بحث، بحث شهودی است. شهود نسبت به آنچه را که بر دیگران پنهان است.

 گذرا بودن شهود

این شهود با چشم سر است؟ نه. روایت از امام هشتم (علیه السلام) است که فرمود« کَفی بِالیَقین غِنیً و بِالعِبادَةِ شُغُلاً وَ اِنَّ الایمانَ بِالقَلبِ وَ الیَقینَ خَطَراتٌ » این را معنا می­کنم برای شما. ایمان؛ دلبستگی است. سابقً گفته­ام که ایمان مربوط به قلب است، اعتقاد مربوط به عقل است؛ این مربوط به قلب است. واردات قلبیّه است. اما آن سنخ چیست؟ از سنخِ محبّت است، دلبستگی است. می­فرماید « وَ الیَقینَ خَطَراتٌ ».

روایت دیگر از امام باقر (علیه السلام) است که فرمود « الایمانُ ثابِتٌ فِی القَلبِ » ایمان، دلبستگی است. در دل هم هست « وَ الیَقینُ خَطَراتٌ فَیَمُرُّ الیَقینُ بِالقَلبِ » هر دو روایت می­گوید یقین: خطرات. این یعنی چه؟ یعنی این گذراست. می­گذرد. این یک نوع رؤیت درونی است در ارتباط با دل؛ اما همیشگی نیست. یک بارقه الهی می­زند به قلب، یک مرتبه غیب شهود می­شود باز دوباره برمی­گردد. خطرات معنایش این است.گذراست؛ چون اگر آن کسی که اهل معرفت است در آن حال بماند قالب تهی می­کند. یک مرتبه بارقه الهی می­آید، می­بیند و بعد هم برمی­گردد.

 زیربنای آن هم تقوا است می­خواستم این را بگویم. خوب این را دقت کنید؛ عمده بحث من این بود. زیربنای این هم تقوا است. مشاهده کردید که من روایات را خواندم. از اسلام و ایمان و تقوا آمد جلو تا رسید به یقین. بعد به یقین که می­رسد، می­گوید این را خداوند به کمتر کسی از بنده­هایش عنایت کرده است. این یک نوع شهود است این را ما در آیات هم داریم. نمی­خواهم وارد این بحث بشوم چرا که قبلاً این بحث­ها را باب خودش کرده­ام.

مراتب یقین؛ علم الیقین، عین الیقین، حقّ الیقین

 مرحوم مجلسی(رضوان الله تعالی علیه) وارد این مبحث که می­شود می­فرماید « وَ لِلیَقینِ ثَلاث مَراتِب: علمُ الیقین، عینُ الیقین و حقُّ الیقین » آیات را هم می­آورد ­« کلاََّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَترََوُنَّ الجَْحِیمَ ثُمَّ لَترََوُنهََّا عَینْ‏َ الْیَقِین » نگاه کنید همه رؤیت است.

 بعد می­رود سراغ آیه « إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِین » که در سوره واقعه است و آن آیات قبلی در سوره تکاثر بود. بعد می­رود سراغ فرق گذاشتن بین «عِلمُ الیقین، عِینُ الیقین، حقُّ الیقین» که هر سه در قرآن است. نمی­خواهم وارد این مسائل بشوم فقط به صورت عبوری آنچه را ایشان می­گوید نقل می­کنم. « وَ الفَرق بَینَها اِنَّما یَنکَشِف بِمِثالٍ فَعِلمُ الیَقین بِالنّار مَثَلا هُوَ مُشاهِدةُ المَرئیّات بِتَوَسُّطِ نورِها » ایشان علم الیقین را به چراغ آتش مثال زده­اند، نور آن را می­بینی و به وسیله نور آن دیدنی­ها را شهود می­کنی.

« وَعَینُ الیَقین بِها هُوَ مُعایَنَةُ جِرمِها » عین الیقین بالاتر است؛ جِرم آتش را هم می­بینی « وَحَقُّ الیَقین بِها الاِحتِراق فیها وَإِنمِحاءُ الهُوّیةِ بِها وَ الصَّیرورة ناراً صرفاً » و حق الیقین هم این است که خودت بیفتی در آتش و تو هم خودت بشوی آتش. دیگر من بهتر از این نمی توانستم بگویم. به حق الیقین کاری نداریم. این­ دو مرحله علم الیقین و عین الیقین؛ همه­اش شهود است. این­ها هیچ ارتباطی به مسائل ذهنیّه ندارد، این­ها از مفاهیم نیستند.

شرع و شعور؛ تنها راه رسیدن به شهود و مقامات معنویّه

عمده بحثم این است که؛ آن­هایی که می­خواهند به شهود برسند باید همین مسیر را بروند. بدانید! از نظر مقامات معنویّه راهی جز همین راه شرع نداریم. مراعات کردنِ همین مسائل شرعیّه (یعنی ترک محرّمات و اتیان به واجبات) است که انسان را به این­جا می­رساند. همین­هایی که ما در معارفمان داریم. مراقبت از این­ها!

 خیال نکیند ذکر و وِرد و امثال این­ها آدم را به جایی می­رساند! اگر این نباشد همه آن­ها بی­اثر است. چون نقش زیر بنایی دارد. از همین راه بوده است که اولیاء خاصّ خدا به مقامات معنویّه­شان رسیدند. گاهی به من مراجعه می­کنند، می­گویند چه کار کنیم؟ - نعوذ بالله - این ادا و اطوار در آوردن یعنی چه؟ اگر واقعا می­خواهی معصوم بشوی؛ با ترک محرمات و اتیان واجبات، می­شوی معصوم. عصمت هم دارای مراتب است. اولین مرتبه­اش همین است. مستحبات و مکروهات پیشکشت. این را مقیّد باشید. بنا نیست - نعوذ بالله-  انسان یک زبان افسار گسیخته داشته ­باشد، چشم افسار گسیخته داشته باشد، گوش افسار گسیخته داشته باشد، این اعضاء و جوارح ظاهریّه­اش از نظر مسائل شرعیّه اصلاً رعایت نکند، بعد این با ذکر و وِرد به مقامات معنویّه برسد. نخیر! هیچ درک نکردی معارف اسلام را !

 لذا غالباً دیدید که من همواره بر این مطلب تکیه می­کنم که شرع و شعور است که انسان را بالا می­برد. من یک وقتی گفته­ام ما سه تا «ش» داریم که اگر دو تای از آنها نباشد سومی آن بی­اثر است. که فعلاً وارد سومی نمی­شوم. دو تا اساسی است؛ شرع و شعور. رعایت موازین شرعی کردن و در کنار آن هم سطح بینش را بالا بردن. این است که تو را به مقامات معنویّه می­رساند.

بنده خم و راست بشوم، ادای مسلمان­ها را در ­بیاورم، به هیچ جا نمی­رسم. ذکرم شده است لقلقه زبان من! این­ها فایده ندارد. اساس کار شرع وشعور است. لذا می­خواستم این را بگویم که بله « وَ العاقِبةُ لِاَهلِ التَّقوی وَ الیَقین» اهل یقین چه کسانی هستند؟ این­ها هستند.

 

اللهمَّ صلِّ عَلی مُحمَّدٍ و آلِ مُحَمِّد. اللهّم اِنّا نَسئَلُکَ وَ نَدعُوکَ بِمُحمَّدٍ وَ عَلیٍّ وَ فاطِمة و الحَسنِ و الحُسین صلواتُکَ عَلیهِم و الأئمِّةِ المُعصُومینَ مِن ذُریَّةِ الحُسین علیهِمُ السَّلام وَ باسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاعَزِّ الأَجَّلِّ الأکرَم یا الله....

 اللهمَّ صلِّ عَلی مُحمَّدٍ و آلِ مُحَمِّد. اللهمَّ اجعَلنا مَعَ مُحمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ فِی الدُّنیا و الآخِرَة وَ تَوفَّنا عَلی مِلَّتِهِم و ارزُقنا شَفاعَتَهُم وَ زِد فی قُلوبِنا مَحَبَّتَهُم وَ لا تُفَرِّق بَینَنا وَ بَینَهُم اللهمَّ العَن اعدائَهُم. اللهمَّ وَفِّقنا لِما تُحِبُّ وَ تَرضَی. اللهمَّ اقضِ حَوائِجَ المُؤمِنین و اشفِ مَرضَ المُسلِمینَ و أَدِّ دُیُونَهُم وسَلِّمِ المسافِرینَ مِنهُم وَ اغفِر لِموتاهُم. اللهمَّ اشغَلِ الظّالِمینَ بِالظّالِمینَ وَ اجعَلنا مِن بَینهم سالِمین وَ احفَظ حُماةَ الدّین و أَیِّدِ المُرَوِّجین وَ اجعَلنا مِنهُم. اللهمَّ انصُرِ الاسلامَ و اَهلَه وَ اخذُلِ الکفرَ وَ اَهلَه. اللهمَّ انصُر جُیُوشَ المُسلِمینَ. اللهمَّ ارحَم زَعیمَ المُسلِمینَ. اللهمَّ صلِّ عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، اللهمَّ عَجَّل لِوَلیِّکَ الفَرَجَ وَ العافِیةَ وَ النَّصر وَ اجعَلنا مِن اَعوانِه وَ انصارِه و شیعَتِه.  بِمَنِّکَ وَ جُودِکَ و کَرَمِکَ یا ارحَمَ الرّاحِمینَ.

دریافت صوت    پخش صوت    دریافت فیلم    پخش فیلم

 

حجاب

حجاب در ترکیه

حجاب

بخش سیاسی_در حالی که فقط شش ماه تا برگزاری انتخابات سراسری ترکیه باقی مانده است، موضوع لغو ممنوعیت حجاب در دانشگاه‌های ترکیه در دستور کار پارلمان این کشور قرار گرفته است. تمامی احزاب ترک با موضوع لغو منع حجاب در دانشگاه‌های ترکیه که به تازگی در دستور کار مجلس این کشور قرار گرفته است، موافق هستند. برخی از تحلیل‌گران درباره موافقت احزاب مختلف با این لایحه ابراز تردید کرده و آن را نوعی بازی سیاسی برای جلب آرای بیشتر مردم در آستانه انتخابات ترکیه دانسته‌اند. برخی دیگر نیز طرح دوباره این موضوع را فرصتی مناسب برای لغو دائمی این قانون دانسته‌اند.

پیشینه حجاب در ترکیه

ترکیه کشوری مسلمان در همسایگی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود. با وجود اینکه اکثریت جمعیت این کشور مسلمان هستند اما ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس و دانشگاههای این کشور لکه ننگی برای ژنرالهای حامی تفکرات آتاتورک محسوب می شود.

مساله حجاب در ترکیه مشکلی قدیمی است که با سلسله اقدامات «مصطفی کمال آتاتورک» مؤسس جمهوری ترکیه آغاز شد. آتاتورک مجموعه ای از هنجارها در باب پوشش را برای زنان ترک تعریف کرد که در چشم انداز برنامه کلانش برای قطع رابطه با اسلام به عنوان هویتی تمدنی و الحاق آن به غرب می گنجید. دستور وی شامل منع پوشیدن روسری و چادر و انواع لباس های بلند و الزام زنان به پوشیدن لباس هایی هماهنگ و همگون با لباس های رایج در غرب بود.

اما مساله حجاب به عنوان مساله ای سیاسی در دانشگاه ها و مدارس و دیگر مؤسسات دولتی پس از کودتای نظامی ژنرال «کنعان اورن» در 12 سپتامبر 1980 مطرح شد. اورن پس از کودتا نه تنها ورود زنان را به دانشگاه ها بلکه به مدارس و آموزشگاه ها و دیگر نهادهای دولتی ممنوع کرد. این امر مشکل زنان محجبه را دوچندان کرد. گزارش ها حاکی از آن بود که پس از آن شمار دانشجویان دختری که مجبور به ترک کشور برای ادامه تحصیل شدند به 40 هزار تن رسید که غالب آنان به کشورهای مانند ایالات متحده  امریکا، آلمان، هلند، آذربایجان و اخیرا سوریه و مصر کوچ کردند. البته نباید با مسائل حیاتی اجتماعی همانند استفاده کردن یا نکردن حجاب به مثابه مسئله ای ساده برخورد کرد. بلکه این مسائل بسیار حساس است. مساله اساسی در این موضوع تعارض میان دو نوع نگاه به دولت، جامعه و دین است.

حزب «عدالت و توسعه» همانند دیگر نیروهای اسلام گرا به مساله رفع ممنوعیت حجاب در چارچوب آزادی های شخصی و دینی می نگرد که قوانین ترکیه و اروپا خود را متکفل تامین آنها می دانند و افزون بر این آن را در چارچوب نوعی مصالحه تاریخی میان جامعه و دولت می انگارد که  از  طریق برداشتن  اجبارهایی  که از سال 1923 در فرایندی به نام لائیسم  بر شهروندان ترک و هویت اجتماعی شان تحمیل شده در حال تحقق است. این مسئله در حالی است که نیروهای سکولار به وبژه ارتش این کشور بر این عقیده هستند که حزب عدالت و توسعه با این اقدامات در پی اسلامی سازی جامعه و دولت به صورت تدریجی و تحقق انقلابی اسلامی است و این گونه اقدامات نشانه تلاش برای براندازی نظام جمهوری لائیک ترکیه خواهد بود. گروهی از این فراتر رفته و این حزب را به تلاش برای احیای نظام خلافت متهم می کنند.

اما مساله حجاب به عنوان مساله ای سیاسی در دانشگاه ها و مدارس و دیگر مؤسسات دولتی پس از کودتای نظامی ژنرال «کنعان اورن» در 12 سپتامبر 1980 مطرح شد. اورن پس از کودتا نه تنها ورود زنان را به دانشگاه ها بلکه به مدارس و آموزشگاه ها و دیگر نهادهای دولتی ممنوع کرد. این امر مشکل زنان محجبه را دوچندان کرد.

بر این اساس زمانی که حزب عدالت و توسعه در سال 2008 موفق شد قانونی را از تصویب پارلمان – با 411 رای موافق از مجموع 550 رای- بگذراند که به دختران با حجاب اجازه می داد در دانشگاه ها با حجاب حضور یابند نیروهای سکولار قدرتشان را بسیج کردند تا این قانون را به رغم امضای رئیس جمهور عبد الله گل باطل کنند و البته موفق هم شدند. به این ترتیب موضوع حجاب در ترکیه به موضوعی ای کاملا سیاسی تبدیل که موجب منازعات سیاسی متعددی شده است.

حجاب

اما چندی پیش مردم ترکیه به همراه برخی از نهادهای غیر دولتی این کشور در اعتراض به ممنوعیت حجاب اسلامی در شهرهای مختلف تظاهرات برپا کردند. شهرهای ساکاریا، آک یازی، وان، کوتاهیا، آنکارا و قونیه شاهد اعتراض مردم علیه ممنوعیت حجاب بود. در صد و شصت و یکمین تظاهرات برپا شده در شهر آک یازی، جمعیت آزادی حجاب تاکید کردند که حجاب فرمان خدا و حکم قرآن است و آینده کسانی که گذشته خود را انکار کنند، تاریکی خواهد بود. همچنین شرکت Konsensus ترکیه که از جمله موسسات معروف و سابقه‌دار نظرسنجی در این کشور به حساب می‌آید، آخرین نظرسنجی خود را به موضوع حجاب در ترکیه اختصاص داده و برآورد این نظرسنجی را با آمارهای موجود در نظرسنجی مشابه در سال 2007 مقایسه کرده و افزوده است که گرایش به حجاب در ترکیه رو به فزونی است. بر اساس مقایسه انجام شده رقم زنان محجبه در ترکیه که در سال 2007 حدود 9/ 46 درصد بوده که به 6/ 52 درصد افزایش یافته است.

موضع احزاب گوناگون در قبال حجاب در ترکیه

•حزب «جمهوری خلق» به رهبری «کمال کلج دار اوغلو» که وارث تاریخی و قانونی راه کمال آتاتورک به شمار می رود بر خلاف مواضع سابق خود در برابر مساله حجاب  موضعی مثبت گرفت و کلج دار اعلام کرده است که مانعی برای پوشیدن حجاب در دانشگاه ها نمی بیند و هیچ گاه برای ابطال این بخشنامه به دادگاه قانون اساسی متوسل نخواهد شد.

• حزب «حرکت قومی تندرو» به رهبری «دولت باهگلی» که در تصویب قانون رفع ممنوعیت حجاب سال 2008 شریک حزب عدالت و توسعه بود اعلام کرد که این بخشنامه کفایت نمی کند و این قضیه باید از راه قانونی اش به شکل اساسی حل شود.

• حزب «آشتی و دموکراسی کرد» به رهبری «صلاح الدین دمرداش» خواهان ارائه لایحه ای برای حل مشکل موجود میان شورای آموزش عالی و دادگاه قانون اساسی  و نیز حکم دادگاه حقوق بشر اروپا در خصوص این موضوع شده است.

• اگر چه موضع حزب عدالت و توسعه نسبت به این موضوع شناخته شده است اما دو نکته در فهم این موضع قابل توجه است: نخست این که در تعدیل های اخیر در قانون اساسی که موضوع همه پرسی بوده است مساله حجاب به چشم نمی خورد و این امر نمی تواند بدون قصد بوده باشد بلکه دلالت های خود را دارد. حزب عدالت و توسعه با توجه به حساسیت مساله حجاب به دنبال آن است که از مزاحمت هایی که پیشتر بر سر راه خود دیده در امان باشد تا در وقت مناسب این مشکل را از ریشه حل کند. دوم این که ممکن است این حزب، مشکل حجاب را از طریق طرح تعدیل قانون اساسی ویژه حجاب حل نکند. زیرا بیم آن دارد که در دام سیاسی ای بیفتد که با اقامه دعوی بر ضد این حزب به تهمت مخالفت با مبانی لائیک دولت راه را برای انحلالش خواهد گشود. با این حال تلاش برای برداشتن ممنوعیت حجاب اولویت این حزب در مرحله آینده خواهد بود.

گزارش های رسمی که گهگاه از ترکیه منتشر می شود حاکی از آن است که 67% از زنان ترک حجاب دارند این بدان معناست که 18 میلیون زن از مجموع جمعیت 75 میلیونی ترکیه محجبه اند.

این ارقام و اعداد برای سیاستمداران ترک که آرزوی پیروزی در انتخابات آینده و بقا در کرسی قدرت را در سر دارند قطعا وسوسه کننده است.شاید همین امر تنها تحلیل و توجیه موضع اخیر برخی احزاب و نیز سکوت ارتش در برابر تصمیم شورای آموزش عالی ترکیه است.

پریسا چیذری

تنظیم برای تبیان/سمیه حدادی

حجاب

رویکرد پست مدرن به حجاب

گفتگو با خانم دکتر جمیله علم الهدی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی

منع رعایت حجاب در مدارس وادارت دولتی در فرانسه که اخیراً مسلمانان فرانسه با آن مواجه شده و برخی کشورهای دیگر اروپایی نیز بحث و بررسی آن را شروع کرده اند، از یک سو بحث تعوض به حقوق بشر و آزادی های فرهنگی را مطرح کرده است و از سوی دیگر این مسائل بحث جایگاه حجاب در اعمال مناسک و رفتارهای دینی را دامن زده است. به این بهانه گفت و گویی را با دکتر جمیله علم الهدی، دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی ترتیب داده ایم و نظرات ایشان را در خصوص بحران حجاب و چالش های فرا روی دولت فرانسه جویا شده ایم که از نظرتان می گذرد.

ابتدا بفرمائید قانون منع حجاب در فرانسه در کدام بستر فکری و فلسفی شکل گرفته است؟

-    ما در مورد قوانین سکولار به معنی غیر دینی دچار سوء تفاهم هستیم. وقتی گفته می شود سکولار به معنی غیر دینی های الهی تعبیر درستی است ولی اگر سکولار را به معنی غیر ایدئولوژیک بگیریم و تصور کنیم که علم، حقوق، اقتصاد می تواند غیر ایدئولوژیک باشد، برداشت غلطی است. شاید بیشترین چیزی که داعیه سکولار بودنش را داشتیم، علم است.

-     به خصوص علوم طبیعی که نسبت به ارزش های دینی کاملاً بی طرفند. دینی که در کلیسا بود با علم مدرن مخالفت می کرد و سرآغاز علم مدرن در حقیقت یک نوع مبارزه با قدرت طلبی یا تمامیت خواهی کلیسا بود.

-     گالیله یا دانشمندان اولیه ما که اتفاقاً محصولات مدارس کلیسا بودند، و در مدارس اسکولاستیک پرورش پیدا کرده بودند، می خواستند اظهار نظرهایی بکنند که خلاف کتاب مقدس تصور می شد و با آنها مخالفت شد. این خاطره تلخی است که همچنان در ذهن بشریت باقی مانده و شمارگان بسیار سنگینی هم از دانشمندانی که توسط کلیسا سوخته شده اند وجود دارد و در حقیقت تعارض بین علم و دین از آنجا شروع شد و به نظر می رسد که اول دین شروع به مخالفت با علم کرد.

-     مشکل اساسی این بود که کتاب مقدس، آموزه های خاصی داشت، یک مقدار فلسفه و علوم طبیعی یونان هم اضافه شده بود و کنار کتاب مقدس به عنوان درس های مقدس تدریس می شد. دانشمندان جدیدی که آمدند و با آن طبیعیات گذشته مخالفت کردند به نظر می رسید که آنها مخالفت با دین می کنند. نظریه های علمی قدیم مثل نظریه ای که می گفتند زمین مرکز جهان است، یک نظریه علمی بود.  نه عیسی، نه موسی و نه هیچ پیغمبر دیگری آن را نگفته بود. بلکه نظریه ای بود مربوط به علوم یونانی و چون این درس در مدارس کلیسایی داده می شد تصور کردند این مخالفت با دین است. روش جدید، روش آزمون و تجربه است که با روش نقلی که در کلیسا به عنوان روش تحقیقی معرفی شده بود، مخالفت داشت و این امر مخالفت با دین تلقی شد و مبارزه کردند و یک خاطره بسیار تلخی برای بشریت به جا گذاشتند که علم با دین مخالف است و از آن موقع تصمیم گرفتند که علم را بر نظریه های دینی مبتنی نکنند و کاملاً بی طرفانه بررسی کنند و این تفکر به سیاست و حقوق و اقتصاد و بقیه نهادهای اجتماعی هم سرایت کرد، تا جایی که تصور این شد که دین باید فقط به بحث های اخلاقی آن هم اخلاق فردی، توصیه هایی برای روابط انسانی مثل نوع دوستی، ایثار و فداکاری فقط در حد توصیه بپردازد و دست و پای دین باید جمع بشود. تصور حکومت سکولار از اینجا پدید آمد که حکومت هم باید غیر دینی باشد. چون جنگ های صلیبی و دخالت هایی که کلیسا در امور حکومتی می کرد، باعث شده بود مردم یک حکومت غیر دینی را حکومت خوبی تلقی کنند.

سوالی که فوکو،متفکر فرانسوی در باره علم می کند این است که: آیا واقعاً علم بی طرف و مبتنی بر آزمون های بی طرفانه تجربی است؟ در کتاب های مختلفیف فوکو این را ثابت می کند که علم بی طرف نیست و از یک ایدئولوژی حمایت می کند و قبل از اینکه علمی باشد به عنوان یک نهاد اجتماعی است.

 یعنی دارای یک صنفی از طرفدارانش هست که برای جلب حمایت های مردمی تلاش هایی می کند. نظریه فوکو که یک متفکر فرانسوی پست مدرن است به شدت در شرق این تاثیر را گذاشت که نسبت به همه چیز این سوال را بکنیم حتی نسبت به حکومت. آیا حکومت غیر ایدئولوژیک یا "غیر آئینی" امکان پذیر است؟ ممکن است حکومتی غیر کلیسایی، غیر یهودی و یا حکومتی غیر اسلامی باشد، ولی حکومت غیردینی یعنی لامذهب یا لائیک غیر ممکن است؟

فلسفه علم به این نظریه رسیده که علم ایدئولوژیک نداریم و دانش از یک سری مبانی ارزشی حمایت می کند لذا خود بی طرفی یا عینیت که در علم است یک ایدئولوژی است.

چنانکه علم گرایی به صورت یک ایدئولوژی از قرن 17 در اروپا شروع و در تمام دنیا هم منتشر شد و غیر دینی معنای علمی پیدا کرد، در حالی که خود علم و دانشمندان هیچ وقت مدعی نبودند مثلاً در مورد نظام هستی گفتند ما روابط پدیده ها را فقط می توانیم کشف کنیم. آن هم در یک محدوده ای که ابزارهای تحقیق به ما اجازه بدهد. ولی علم گرایی باعث شد که مردم در مورد روح رفتند از علم سوال کردند و علم گفت من نمی دانم. اینها گفتند که چون علم نمی داند پس روحی وجود ندارد. رفتند در مورد خدا از علم سوال کردند، علم گفت من نمی دانم اینها گفتند چون نمی داند پس نیست. در باره  آخرت و جهان پس از مرگ از علم خواستند هر چه علم تلاش کرد ثابت کند که من اصلاً نمی خواهم به این موضوع بپردازم ودغدغه فکری من نیست و ابزارهای تحقیقی ام اجازه نمی دهد. در قرن 17، 18، 19 و تا اوایل قرن 20 مردم تلاش زیادی کردند که علم در باره هستی، فلسفه، باورهای دینی و اخلاق حرف بزند.

 علم واقعاً نمی داند که صداقت خوب است یا بد.  حداکثر می تواند به شما بگوید که اگر در جامعه صداقت وجود داشته باشد اعتماد مردم بالا می رود، ولی اصلاً راجع به اینکه چه خوب است و چه بد، نمی تواند حرف بزند و این کار فلسفه وایدئولوژی است.

 ولی علم گرایی یا سیانتیسم باعث شد که مردم تقاضای این کار را از علم کردند و ناتوانی علم را در نظر نمی گرفتند. این وضعیت سبب شد که مردم در نیمه دوم قرن بیستم دو باره به سوی آیین ها برگشتند البته لزوماً به سوی آیین های معتبرهم برنگشتند بلکه به سوی آیین های خرافی و ابداعی رفتند و آیین های شرقی دوباره مورد توجه قرار گرفت. چون نیازهایی که داشتند را سیانتیسم نمی توانست جواب دهد. در همان قرن 19 مارکسیسم مدعی می شود که من یک ایدئولوژی و تفکر علمی هستم و می خواهند حکومت، تفکر و ایدئولوژی را براساس علم بنا کنند و نمی توانند.

حالا سوال جدی تر این بوده که علم از خودش سوال کرده، واقعاً ما غیر ایدئولوژیک هستیم؟ و متوجه شده که یک آیین و ایدئولوژیی است، اگر چه نمی تواند راجع به کل هستی، هدف از زندگی، احکام و اخلاق صحبتی بکند ولی به خوبی از یک سری ارزشها  مثل عینیت مثل بی طرفی می تواند دفاع کند. اگر شما مقداری با فلسفه علم آشنا باشید می دانید که تقریباً این نظریه جا افتاده که علم گرانبار از ارزشها و ایدئولوژی ها است و نظریه نه تنها در پیش فرض های خود بلکه در روشهای تحقیقش ایدئولوژیک برخورد می کند.

آیا حکومتها غیر ایدئولوژیک هستند و لائیسیته چیزی غیر از ایدئولوژی است؟

- لائیسیته خودش یک ایدئولوژی است. شما همین که بگویید هیچ دینی یاهیچ حکم دینی یاهیچ اخلاق دینی نباید وارد حکومت بشود این خود یک ایدئولوژی، نگرش و موضع است که شما در جنبش های اجتماعی و نوع حکومت داری اتخاذ کرده اید.

پس ما حکومت غیر دینی نداریم بلکه حکومتی داریم که می خواهد یک دین خاص را انتخاب کند. همان طور که در ایران دین اسلام حاکم است آنها هم از لا ئیسیته حمایت می کنند. پس اینکه تصور کنیم حکومت فرانسه یک حکومت غیرایدئولوژیک است و از احکام و تجلیات دینی مثل حجاب ممانعت می کند، این غلط است.

در یک حکومت دموکراتیک از نوع حکومتهای  فرانسوی چطور می شود یک دین را بر بقیه ادیان ترجیح داد؟ و بین ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت، بودیسم و سایر ادیان، لائیسیته را انتخاب کرد؟

-    دلیل اینکه ما در ایران اسلام را بر سایر ادیان متنوعی که وجود دارد ترجیح داده ایم این است که اکثریت یک جامعه این دین را به عنوان مبنای حکومتی خود قرار داده اند.

-    آراء مردم تعیین کننده است. یعنی نظریه مردم است. شما امروز به این دلیل می توانید بگویید اسلام مبنای حکومت ماست که مردم خواسته اند. چون اصل آزادی اصلی است که تمام مردم به طور شهودی دریافت کرده اند، یعنی آزادی چیزی نیست که شما بخواهید بحث بکنید که ما به مردم آزادی بدهیم یا ندهیم.

 اصلاً دست شما نیست که بدهید یا ندهید. مردم درذاتشان آزادند. چون آزادند خودشان می توانند انتخاب کنند. اگر سکوت کنند یا اگر رای بدهند آن وقت شما می توانید از حکومت دینی حمایت کنید. من نمی دانم واقعاً مردم فرانسه که دومین دین رسمی کشورشان اسلام است آیا موافق هستند که ایدئولوژی لائیسیته مبنای حکومتی شان باشد؟ اگر موافق باشند به خود حق می دهند که حقوق و آزادی های ادیان دیگر را به خاطر منافع دین مسلط محدود کنند ولی اگر نبود چی؟ به نظر می رسد، این راهپیمایی ها و نگرانی هایی که وجود دارد حرف دیگری دارد. یعنی مردم مدعی اند و شما وقتی در پاریس صدای اذان می شنوید و بیشتر مردم روز جمعه مسجد می روند و نماز جمعه می خوانند باید فکر دیگری بکنید، یا حکومتی نه فقط مسئله حجاب را بلکه مسئله لائیسیته را به انتخابات بگذارد و ببیند که مردم چه می خواهند؟ مثل ما که جمهوری اسلامی  را به انتخابات گذاشتیم و ادیان رسمی را شناسایی کردیم و برای ادیان رسمی مراسم مذهبی خاصی قائل هستیم.

مبانی فکری و اندیشه ای این دو نوع نگرش فمینیستی در فرانسه چیست؟

-    یک نگرشی که حجاب را تجلی آزادی زن می بیند و نگرش دیگر حجاب را مخالف آزادی زن می بیند. آنهایی که از سکس لطمه خورده و بحران خانواده دارند را تحت فشار قرار می دهد و احساس می کنند منزلت زن در حال پایین آمدن است، به پوشش به عنوان یکی از وسایلی که می تواند منزلت زن را بالاتر ببرد و ماهیت زن را نمایش بدهد،نگاه میکنند. ظاهر را بپوشانیم تا باطن جلوه گر بشود. این ظاهر خیلی همه را سرگرم می کند پس ظاهر را کمی کنترل کنیم تا آن اندیشه زن، کار و نوشته های زن و هنر مصنوعات زن جلوه کند و نگرش مقابلش این است که فکر می کند این حجاب سمبلی است از در قفس رفتن زن، به نظر من مخالفت ها و موافقت هایی که با حجاب در اروپا و در فرانسه بطور خاص انجام می شود نشانگر تضاد دو نگرش فمینیستی است. نگرشی که تا سالهای اخیر غلبه داشت نگرشی بود که حجاب را مخالف آزادی زن می دانست ولی نگرشی که امروز در مالزی، کشورهای شرق دور و در کشورهای اسلامی به طور اکثریت و در کشورهای اروپایی دارد رواج پیدا می کند ناظر بر نگرش فمینیستی است که اتفاقاً برگشتن زن به خانه، منزلت زن در خانه و نقش های اصلی زن و از جمله حجاب را در حقیقت بازگشت منزلت از دست رفته زن می داند.

-     طبیعی است که شما می دانید سکس در حقیقت تجربه بسیار تلخی است که زنان در سالهای اخیر بیشتر لطمه اش را خورده اند. مثلاً خانواده های همزیست که در فرانسه  بسیار رواج دارد،دیگر هیچ ازدواج رسمی و قانونی صورت نمی گیرد. دختران و پسران در کنار هم زندگی می کنند بدون اینکه هیچ گونه روابطه حقوقی داشته باشند و معمولاً در روابط جنسی آزادی که دارند مردان برنده می شوند و زنان صدمات شدیدتری می خورند و مسائل حقوقی متفاوتی که به بار می آورد.

به نظر می رسد که دفاع از حقوق زن در حقیقت راهش برگرداندن زن به خانواده اولیه است. در حقیقت نگرش هایی که حجاب را خواهان است نگرش های قدیمی نیست بلکه یک رویکرد پست مدرن حجاب است. رویکردهای گذشته حجاب، حفظ عفت و عصمت زن است.

ولی امروز حجاب را وسیله ای برای حفظ حقوق زن می دانند. این بازگشت به حجاب در فرانسه و در اروپا و کشورهایی مثل مالزی به نظر من یک رویکرد جدید است. حالا اینکه چه نوع حجابی باشد، تنوع در حجاب، انواع حجاب، که اینها بحثهای دیگری است. من بیشتر دنبال تفاوت رویکردهای گذشته هستم. رویکرد جدید یک رویکرد حقوقی است، یک رویکرد دفاع از آزادی ها و دفاع از منزلت زن است. رویکرد گذشته معمولاً دفاع از عفت و در حقیقت نجابت زن است.

البته هر دو به ثبات خانواده کمک می کنند ولی دغدغه اصلی فقط عفت و عصمت نیست بلکه بیشتر حقوقی است. کشور ایران هنوز هم هست و حرف اول را عفت  زن می تواند برای رویکردهایی که حجاب گرا هستند و رویکردهایی که مخالفت با حجاب می کنند بیشتر رویکرد حقوقی به خودشان گرفته اند ولی در اروپا این تفاوت اساسی وجود دارد. به هر حال مسلمانان به عنوان معتقدین به حجاب بیشترین دفاع را می کنند ولی این طور نیست که فقط آنها دارند دفاع می کنند، افراد دیگری هم هستند که مدافع این حقوق هستند. من تصورم این است که حکومت فرانسه تحت فشار برخی گروهها به وضع چنین قانونی دست زده و خیال هم نمی کنم که در حقیقت از آثار زیانبارش بخصوص انتخابات در امان بماند. به هر حال مسلمانها تعدادشان خیلی زیاد است و با حساسیتی که روی این موضوع پیدا کرده اند خصوصاً زنان که تعدادشان هم خیلی بالاست فکر می کنم که لطمه ای می زنند به انتخابات در آینده یعنی یا اساساً شرکت نمی کنند یا اگر شرکت کنند ممکن است به گروهایی رای بدهند که الان مطرح نیستند.

به نظر شما این قانون چه تبعات و پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟

- من خیلی خوشحالم و به نظرم خیلی جالب می آید که ببینید که یکی از احکام دینی که اساساً زیاد مطرح هم نبوده ولی امروز به دلیل آن رویکرد حقوقی تبدیل به یک جنبش اجتماعی می شود. این جنبش فرا گیرتر از این خواهد شد، به کشورهای دیگر هم سرایت خواهد کرد  و این موافقت ها و مخالفت ها یک جنبش جدید حقوق زنان را پدید می آورد.

من با نگرش های قبلی خیلی مسئله داشتم، چون واقعاً این تلقی که حجاب مخالف آزادی و حقوق زن است برای حل آن در ایران باید تلاش بکنیم ولی الان بدون اینکه ما زحمتی بکشیم در طرف غربی ما که دردها و فشارهای سکس روی شانه هایش احساس می شود و رنج شدیدی برده، خود بخود این اتفاق می افتد. ما دیگر اینجا تنبلی و کارهایی که خودمان داریم و بلاهایی که سرمان آمده و نتوانسته ایم تا حالا کاری برای این موضوع انجام بدهیم به طور منطقی فکر می کنم آنجا دارد انجام می شود. فکر می کنم که این یک جنبش فراگیر خواهد شد، مخالفتها و موافقتها همچنان ادامه پیدا خواهد کرد و اتفاقاً هر چه مخالفتها شدیدتر شود یعنی در حقیقت حکومتها سریعتر و شتابزده تر به قانون منع حجاب بپیوندند، از آن طرف احتمالاً جنبش شدید تر خواهد شد و نگرش جدیدتری را در غرب پدید می آورد و در شرق هم آثارش را خواهد گذاشت. من به این حرکت خیلی خوش بین هستم و احتمالاً یک سری فدائیانی خواهد داشت.

 خیلی ها شانس داشتن شغل و تحصیل را از دست خواهند داد و این هزینه ای است که باید بپردازیم وقتی می خواهیم یک جنبش شروع شود قطعاً باید هزینه ای پرداخته شود. ولی خوش بین هستم به این که این جنبش می تواند یک حرکت نویی در دفاع از حقوق زن باشد چون دفاع از حقوق زن را از این شکل کنوانسیونهایی که از این طرف و آن طرف آمده در حقیقت تبدیلش یک مقدار شکل واقع گرایانه تری از آن حالتهای ایده آلیستی بدهد. ما تلاش کنیم به وضع آن برسیم تا برابر بشویم. این واقعاً مبنای حرکت فمینیست تا حالا بوده یعنی همه اش دنبال برابری بود ولی این حرکت، حرکتی است که کاملاً رویکرد متفاوتی را نشان می دهد و برابری با مرد، دیگر مطرح نیست. سوال جدی تری که همان منزلت واقعی زن است مطرح است: لزومی ندارد که زن با مرد برابر باشد. حالا واقعاً کی گفته که مردان الان وضعیت  و ایده آلی دارند که ما تلاش  کنیم که به آنها برسیم؟ نه، وضعیت مطلوب خودمان را می خواهیم، یک چیزی برای خودمان داریم تعریف می کنیم دنبال تعریف جدیدی برای خودمان هستیم. شما مطمئن باشید که این نوع حرکتها متفکرین را وا می دارد برای این که تعریف های جدیدی بدهند.

از بحث دین که بگذاریم این قانون با دموکراسی و آزادی فردی مغایرت دارد. نظر شما در این باره چیست؟

-    البته ما یک مقدار متفاوت از آنها فکر می کنیم. آزادی فردی که آنها می گویند آزادی بیان و عقیده اولش است. اولین حرفشان آزادی بیان و عقیده است. یعنی هر کسی آزاد است اعتقادی داشته باشد و آن اعتقادش را بیان کند. اگر حجاب هم نوعی بیان عقیده تلقی بشود لزوماً باید جزو آزادی های فرد باشد و نباید آن را محدود کنید. من مطمئن هستم که به حجاب به عنوان یک اعتقاد صرف نگاه نمی کنند. به عنوان یک جلوه ای از اعتقاد، جلوه خیلی بارزی که از دور هم داد می زند اگر شما نقاش را آزاد می گذارید که تابلواش را بکشد و هیچ وقت هیچ نقاشی را به خاطر تابلواش زندانی نمی کنید، اگر که نویسنده آزاد است که با زبان و با نوشتن عقیده اش را ابراز کند. خوب زن هم باید آزاد باشد که با نوع پوشش خود عقیده اش را ابراز کند. از نوع آزادی هایی که شما معتقد هستید به آزادی هایی که ما می گوییم. اصلاً در بحث دین و آزادی های معنوی و ... اصلاً آن بحث ها را نداریم همان آزادی که خودتان می گویید، آزادی که آنها بهش اعتقاد دارند. اولین اصل حقوق بشر آزادی ابراز عقیده است و اگر حجاب نوعی ابراز عقیده است چرا مانعش می شوید و ضمن این که حالا واقعاً چه لطمه ای به شما می زند؟ یعنی واقعاً اگر بخواهیم آزادی افراد را محدود کنیم تنها قانونی که می تواند آزادی دیگران را محدود کند، تزاحم برای آزادی های دیگران است یعنی اگر که کسی بخواهد با ابراز عقیده اش تهمتی به دیگری بزند، شما می گویید این را باید ببرید زندان.

-    اگر کسی بگوید که فلانی دزد است و مال مردم را خورده، این قدر از بانک اختلاس کرده، شما می گویید به دلیل تهمتی که زده برود زندان جوابگو بشود. ولی حجاب آزادی چه کسی را محدود کرده؟ حجاب مال خودش است. به کسی لطمه نمی زند یعنی مزاحمتی برای دیگران ایجاد نمی کند. اگر شما بتوانید بگویید به ما چه که مزاحمتی برای دیگران ایجاد کرده باز راهی برای برای منع حجاب پیدا می شود. پس اگر نوعی ابراز عقیده است پس باید آزاد باشد، اگر هم مزاحمتی برای کسی تولید نمی کند، باز هم باید آزاد باشد، یعنی  چیزهایی که برای دیگران مزاحمت ایجاد نمی کنند طبق دموکراسی فرانسوی باید آزاد باشند، حجاب چه مزاحمتی ایجاد کرده و در کجا؟

البته تلقی شان این است که چون تعداد افزایش پیدا می کند ممکن است در آینده مثلاً بحث جدا سازی کلاس ها و... و یا مثلاً در ورزش هایی مثل ژیمناستیک و شنا و ... افراد با حجاب شرکت نکنند و این مقاومت در برابر قوانین و حکومت است؟

در بحث تفکیک، خب این هم باز در حقیقت مزاحمتی برای کسی ایجاد نمی کند. می توانند از بودجه های خصوصی مراکز خاصی برای خودشان تولید کنند و دیگر به آن مراکز ورزشی مختلط نروند، این کار را که می توانند انجام دهند یعنی مخالفتی نخواهند داشت.

-     اگر آن چیزی که اینها می گویند یعنی باز هم مزاحمت برای دیگران ندارند یعنی حتی اگر این طور باشد این را می توانند در بخش خصوصی  انجام بدهند و به بخش دولتی کار نداشته باشند. ولی وقتی که کسی حجاب دارد یعنی این که موافق است با مختلط بودن در محل کار، حجاب مانع تفکیک نمی شود، خودش حجابش را حفظ می کند. اینها مدعی این نمی توانند بشوند و می توانند این بخش ها را به بخش خصوصی واگذار کنند. یعنی این نوع ورزشگاه های مخصوص زنان یا مردان را به بخش خصوصی واگذار کنند. از دولت بودجه ای ندهند ولی نه این که مانعش شوند.

بیشتر جنبه تبلیغاتی حجاب است که اینها را نگران می کند چون نوعی تبلیغ پشتش هست. زمینه هایی که سکس و بحران خانواده ایجاد کرده این تبلیغ را خیلی گیرا کرده ، چه این که ما در ایران زمینه هایی به دلیل ناهنجاری های موجود در خانواده ها داشتیم و تلقی شان این بود که دین باعث شده مثلاً تبعیضاتی که در خانواده یا ظلم هایی با خلاف هایی که مردان در حقیقت ظاهراً متدین که ظاهراً با آداب و رسوم دینی انجام می دادند به پای دین نوشته می شد تصورشان این شد که پس دین مخالفت آزادی زنهاست و مخالف حقوق زن است و خشونت علیه زنان، دین وادار کرده این قسمت را به دین نسبت دادند که آنها هم می دانند که حجاب نوعی تبلیغ دینی است و این وضعیتی که خانواده در فرانسه  پیدا کرده و در اروپا  زمینه ای فراهم کرده که این شرایط مثل حجاب خیلی پذیرا باشد. اینجا هم در ایران مشکلاتی که ما در خانواده های مذهبی و غیر مذهبی داشتیم، در خانواده های مسلمان داشتیم. گاهی می بینید خانواده ای با حجاب است و لیکن به دلیل مشکلاتی که خانواده داشته همان پرسش ها را مطرح می کند. چرا در اسلام به زن ظلم می شود در حالی که شما می گویید کجای قرآن نوشته مثلاً( و عاشروا هن بالمعروف) یک تابلویی است که مدام مثل تابلوی نئون برق می زند. در قرآن چندین بار این موضوع را گفته که با آنها (زنان) به نیکی رفتار کنید. این را نمی بینید یا مثلاً نفقه که حق بسیار مهمی است نمی بینیم بعد می بینیم که مثلاً می گویند چرا دیه زن نصف مرد است. مشکلاتی که در خانواده ظاهراً خانواده مسلمانی وجود دارد باعث شده که فکر کنیم اسلام بد است. در حقیقت پتانسیل تبلیغاتی حجاب خیلی بالاست و این پتانسیل تبلیغاتی مانعی شده برای زنان مسلمان نه این که آزادی دیگران محدود بشود.

از این که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، از شما سپاسگزاریم.

حجاب

حجاب در فرانسه

حجاب در فرانسه

بخش سیاسی_اسلام هراسی و اسلام ستیزی در کشورهای مختلف اروپا در سال های گذشته افزایش جدی داشته است. در سال های گذشته قانون منع حجاب در برخی از کشورها مثل فرانسه و ترکیه و جلوگیری از ساخت مناره برای مساجد دو نمونه از اسلام هراسی ها و اسلام ستیزی های جامعه اروپایی است. در سال 2003 ژاک شیراک رئیس جمهور پیشین فرانسه بر اساس نظام لائیسیته پیشنهاد داد که شهروندان حق نداشته باشند از نمادهای دینی خود در مدارس استفاده کنند و پارلمان فرانسه نیز این قانون را که قانون «منع حجاب» نیز نامیده می شود در 15 مارس 2004 تصویب کرد.اما این قانون به همین جا ختم نشد. در ماه های آخر سال گذشته نمایندگان مجلس فرانسه بعد از مدت‌ها بحث و جدل در این کشور، پوشیه و نقاب را غیر قانونی شمرده و برای استفاده کنندگان از این لباس‌ها جریمه تصویب کردند و به این ترتیب از آن پس هر کس که صورت خود را به طور کامل در جامعه می پوشاند 750 یورو جریمه می شد. همچنین در این قانون جریمه سنگین‌تری نیز برای هر کسی که یک زن را مجبور به پوشاندن کامل صورتش کند پیش‌بینی شده است.

مسلمانان در فرانسه

اسلام دومین دین بزرگ در فرانسه است و این کشور به عنوان پرجمعیت‌‌ترین کشور مسلمان‌نشین اروپایی محسوب می‌شود. بعضی هم اکنون جمعیت مسلمانان این کشور را 5 تا 6 میلیون تخمین زده اند. اما این فقط یک تخمین است چرا که سرشماری پیروان ادیان بر اساس قانون فرانسه ممنوع می‌باشد. همچنین تعداد فرانسویان غیرعرب که به اسلام تغییر دین داده‌اند نیز مشخص نیست. بعضی آمارها حاکیست که بیش از 30 هزار نفر از فرانسویان در چند دهه گذشته اسلام آورده‌اند. بعضی نیز از درون جوامع مسلمان مدعی آماری ده برابر این عدد شده‌اند.

برای بسیاری از مردم فرانسه واژه مسلمان مبهم است. به عنوان مثال آنان گاهی اوقات این کلمه را برای اشاره به یک اصل و نسب به کار می‌برند و گاهی از آن به عنوان انجام آئین‌های مختلف مذهبی یاد می‌کنند. مسلمانان فرانسه نرخ رشد جمعیت بالاتری نسبت به غیرمسلمانان دارند و تعداد آنها در حال افزایش است که این مسئله نگرانی دولتمردان این کشور را همانند کشور های دیگر اروپایی در پی داشته است.

در حقیقت آنچه که در عمل اجرا شد فقط ممنوعیت استفاده از حجاب و علائم دینی مسلمانان است.

دیدگاه مدافعان قانون منع حجاب

به رغم آنکه دیدگاه های مدافعان و مخالفان این قانون، تأثیر در تصویب عجولانه، دور از خرد و غیر منطقی قانون منع حجاب در مدارس نداشته است، ولی پرداختن به دیدگاه مدافعان این قانون، ابعاد قضیه را روشن تر می سازد. قوی ترین برهانی که تاکنون مدافعان این قانون ارائه کرده اند، این بوده است که شاید حجاب و پوشش اسلامیِ دانش آموزان، تحت فشار و اجبار والدین شان و یا محیطهای زندگی شان باشد، نه اختیار شخصی آنان. بنابراین، نظامِ سکولار باید به وظیفه مقدس خود در حمایت از آزادی آن ها وارد صحنه شود و مانعِ محدودیتِ آزادی افراد گردد. به نقل از: مقاله «الحجاب فی فرنسا... کشف المستور»، نوشته «هادی یحمد». فساد موجود محتوای این استدلال، آن چنان بدیهی و آشکار است که آن را تا حد یک مغالطه کودکانه تنزل می دهد، چرا که اولاً: اگر احتمالِ تحت فشار بودن دختران صحیح باشد، احتمال خلاف آن هم وجود دارد، زیرا هرگز حتی یک نظرسنجی که دال بر صحت مدعای ایشان باشد، انجام نگرفته است که اگر انجام می گرفت، با توجه به رخدادهای پس از تصویب این قانون، قطعاً خلاف آن ثابت می شد. ثانیاً: اگر هم اجباری از سوی والدین یا محیط زندگی در مورد دختران وجود داشت، قطعاً این اجبار در مدرسه برداشته می شد و آنان آزاد بودند که به دور از فشارهای خانواده و حمایت اولیای مدارس، حجاب از سر بردارند و اما چنین نکردند و با اختیار و اراده خویش، سعی در حفظ این نماد اصیل دینی نمودند. بنابراین هیچ منطق صحیح و قابل قبولی در این استدلال و سایر استدلال های آنان ارائه نشد. (اسلام در فرانسه، پایگاه حوزه)

حجاب در فرانسه

برخی از واکنش ها:

اعتراضات بسیاری در گروه های مختلف نسبت به تصویب این قانون انجام شد. حتی غیر مسلمانان نیز این اقدام دولت فرانسه را یک اسلام ستیزی آشکار شمردند و خواستار لغو این قانون شدند. اما دولت فرانسه بر کار خود تا امروز اصرار ورزیده است. در زیر تعدادی بسیار اندکی از اظهارنظرها را در مورد این قانون می خوانید:

• یکی از مهمترین واکنش ها به این قانون نامه سرگشاده ای است که از سوی مجموعه بزرگی از نهادها و سازمان های اسلامی و با امضای مشترک مسلمانان جهان خطاب به «ژاک شیراک» و ده ها نفر از مقامات بلند پایه اروپایی نوشته شده است. در بند پنجم این نامه آمده است:

«آقای ژاک شیراک:

5- قانون منع استفاده از نمادهای دینی به طور کامل با ماده هجدهم اعلامیه» جهانی حقوق بشر»، مخالف است. در این ماده آمده است که:«هر کس حق دارد از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود. این حق، متضمن تغییر مذهب یا عقیده و همچنین متضمن آزادی عقیده و ایمان است و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هر کس می تواند از این حقوق منفرداً یا مجتمعاً، به طور خصوصی یا به طور عمومی، برخوردار باشد».

اسلام دومین دین بزرگ در فرانسه است و این کشور به عنوان پرجمعیت‌‌ترین کشور مسلمان‌نشین اروپایی محسوب می‌شود.

 از آنجا که فرانسه، خود منشأ تصویب و اعلان این اعلامیه به جهانیان است، تصویب چنین قانونی از سوی او بسیار عجیب می نماید. ما بیم آن داریم که تصویب چنین قوانینی در فرانسه، به شکاف هرچه بیشتر و عمیق تر میان جهان اسلام و غرب بیانجامد».

• پروفسور «روژه گارودی»، از متفکران فرانسوی معتقد است که ممنوعیت حجاب برای مسلمانان فرانسوی نتیجه تبلیغات مسموم آمریکا و صهیونیسم بر ضد اسلام است. وی می‏گوید: «امروز، جنگ بر ضد تروریسم به وسیله‏ای برای تضعیف نمودن اسلام در جهان تبدیل شده و آمریکا و رژیم صهیونیستی سعی دارند چهره اسلام را به جهانیان بسیار خشن جلوه دهند.

گارودی ممنوعیت حجاب در فرانسه را اقدامی غیر دموکراتیک شمرده و می‏گوید: «حجاب یکی از اصول بنیادی و ارزشی به حساب می‏آید».

• «میشل لالان» کشیش فرانسوی می‏گوید: «من به عنوان یک مسیحی مطمئن هستم که حجاب مسلمانان همچون یک ارزش معنوی باید آزاد باشد و جایگاه مناسب خود را در میان جامعه داشته باشد».

• شورای حقوق بشر سازمان ملل در گزارشی نسبت به این قانون عنوان کرد: «قانون کشور فرانسه موجب عداوت و دشمنی در قبال مساله حجاب و عدم تسامح دینی در حق زنان محجبه در خارج از مدارس، دانشگاه‌ها و یا محل کار شد».

سید محمد صادق لواسانی

تنظیم برای تبیان/سمیه حدادی