اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»[1]
خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا میزنم؛ به دعایم گوش فرا ده،
آنهنگام که تو را میخوانم و رو به من فرما در آنزمان که با تو نجوا میکنم. همانا من به سوی تو فرار کردهام و در مقابل تو ایستادهام.
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به دعا بود و گفته شد در ماه مبارک رمضان سفارش شده است که انسان هم تلاوت قرآن داشته باشد و هم دعا کند. جهت آنهم این است که اهل معرفت میگویند این ماه، ماه سلوک إلیاللهتعالی و ضیافتالله است و لذا این ماه، ماهی است که «ربّ و عبد» و «عبد و ربّ» با یکدیگر سخن میگویند. عبد هم باید این سخنان ربّ را که خطاب به عبد گفته است، بازگو کند و هم باید با ربّ خودش سخن بگوید و آنچه را که میخواهد از او تقاضا کند.
جلسه گذشته عرض کردم که دعا بر دو قسم است؛ دعای مأثور و غیرمأثور. دعای مأثور را در جلسه گذشته معنا کردم. معنای دعای غیرمأثور هم این است که عبد مطالب و خواستههایش را در هر قالبی که خودش میخواهد، انشا کند که این نوع از دعا، دارای شرایط و آدابی است.[2] عرض کردم که ما در معارفمان اموری را میبینیم که در باب دعا اعمالی را بیان میفرمایند که انسان باید قبل از دعا انجام دهد و بعد از خداوند درخواست کند. روایات متعددی را خواندم که در آن روایات مسأله «نماز قبل از دعا» مطرح شده بود؛ دیدید که در روایات متعدد دو رکعت نمازخواندن را داشتیم. همچنین روزه گرفتن، که من عرض کردم ماه رمضان که اینقدر به دعای در آن سفارش شده، به خاطر این است که همه در آن صائم هستند و به طور معمول انسانهای سالم در این ماه روزه میگیرند؛ لذا انسان برای دعاکردن آماده میشود. نمازها و دعاهایی هم که در این ماه وارد شده و از ائمه (علیهمالسلام) مأثور است، برای همین جهت است. جلسه گذشته من روایات این بحث را مطرح کردم و به بعضی از اموری که در دعا دخالت دارد، اشاره کردم.
امشب یک مطلب دیگری را میخواهم عرض کنم. جلسه گذشته گفتم این امور که در دعا نقش دارد -مثل اینکه انسان پیش از آنکه حاجتش را از خدا بخواهد، دو رکعت نماز بخواند- تأثیرش این است که انسان را به خداوند نزدیک میکند و انقطاع از غیر خدا و اتصال به او را تقویت میکند. در یک روایتی داشت که وضو بگیر، دو رکعت نماز بخوان بعد حاجتت را از خدا بخواه؛ یا روزه بگیر، سپس دعا کن.[3] این امور یعنی صوم و صلاۀ به دعا کمک میکند؛ «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».[4] جلسه گذشته روایات آن را خواندم و آیه شریفه را معنا کردم و ارتباط دعا با صوم و صلاۀ را هم بیان کردم. عرض کردم که این امور مقتضی را در دعا شدت میبخشند، یا به فعلیت میرسانند و یا در اجابت تسریع میکنند. این سه مورد بود که جلسه گذشته گفتم.
معنای سرعت در اجابت دعا
راجع به سومین تأثیر که «سرعت در اجابت» بود، میخواستم مطلبی را بگویم. چون میخواهم بگویم روایتی را که دیشب نقل کردم -عامه هم این را نقل میکنند- هیچ منافاتی با آن مطالبی که گفتم، ندارد. روایتی از پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است که: «مَن تَوضَّأ فَأحْسَنَ الوُضُوءَ، ثُمَّ صَلَّى رَکعَتَینِ، فَدعَا رَبَّه کانَتْ دَعْوةً مُسْتَجَابَةً»؛ تا اینجای روایت با همه روایاتی که جلسه گذشته گفتم همسو است. بعد دارد «مُعَجَّلَةً أو مُؤَخَّرَةً»[5] یعنی اگر با این شرایط دعا کند، زود یا دیر، یک دعای مستجاب دارد. یک وقت اشتباه نشود که این روایت میخواهد بگوید ما تسریع در اجابت نداریم و این امور در تسریع اجابت مؤثر نیستند. نخیر! سال گذشته این را مطرح کردم که اموری هستند که تسریع در اجابت دعا دارند و از آن طرف هم اموری در اجابت دعا تأخیر میاندازند. بنابر این ما در روایات مسأله سرعت و بُطئ در اجابت دعا را داریم.
سریعترین دعا نسبت به اجابت
مثلاً ما در روایت داریم که اگر برادر مؤمنی پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، دعایش به سرعت مستجاب میشود. یعنی این دعا از نظر تأثیر و سرعت در اجابت، سریعتر به اجابت میرسد تا او خودش برای خودش دعا کند. روایت از امام باقر (علیه السلام) است که حضرت فرمود: «أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَةِ دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ».[6] سریعترین دعایی که موفق به اجابت میشود، دعا برای برادر مؤمن در غیاب او است. روایت خیلی صریح است؛ اصلاً نصّ در سرعت در اجابت است.
دعایی که دیر مستجاب میشود
از آن طرف هم درباره کندی و بطئ در اجابت روایات مختلفی داریم. مثلاً از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِیَّ لِلَّهِ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَمْرِ یَنُوبُهُ فَیَقُولُ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِی حَاجَتَهُ وَ لَا تُعَجِّلْهَا».[7] همانا بندهاى که دوست خدا است در پیشآمدى که براى او رخ داده دعا میکند و خدا به فرشتهاى که موکّل او است میفرماید حاجت بنده مرا برآور، ولى در آن شتاب مکن! حاجت او را برآورده کن، اما عجله نکن! دست نگهدار! روایت قبل در مورد سرعت بود، این روایت در مورد بُطئ است. هر دو مورد را داریم.
با زبانی دعا کن که هرگز معصیت نکردهای!
مطلبی را که میخواهم بگویم این است که این روایات، با هم منافاتی ندارد. البته در اینها جهاتی مطرح است که اشاره خواهم کرد. مثلاً فرض کنید آنجایی که تسریع در اجابت مطرح بود که فرمود اگر یکی از برادران مومن در حق انسان دعا کند، آن دعا زودتر به اجابت میرسد تا خودم دعا کنم، جهتش این است که ما در روایات داریم که با زبانی دعا کنید که با آن زبان معصیت نکردهاید. من از زبان شما معصیت نکردهام؛ لذا اگر شما برای من دعا کنی، زودتر مستجاب میشود. ولی خودم ـ نعوذبالله ـ با زبانم معصیت کردهام. همین آلودگی زبانم به معصیت موجب میشود اجابت دعای من بطیئ شود. اینها هر کدام جهت و دلیل دارد و این مباحث بسیار ظریف است و جزء معارف ما و نکات معرفتی ما است.
تأخیر در بروز آثار اجابت؛ نه در خودِ اجابت
البته این نکته را هم تذکر بدهم که در بحث تأخیر در اجابت، اینطور نیست که دعاها مستجاب نشده باشد و خدا به آنها جواب نداده باشد؛ بلکه همه این دعاها پذیرفته شدهاند. اما این سرعت و بُطئ در ظهور و بروز اثر است. بروز و ظهور اثر، دیر و زود دارد. وقتی من دعا کردم، خدا جوابم را داده و رویش را از من برنگردانده است؛ پس دعای من مستجاب شده و جواب گرفتهام. مقبول هم شده است؛ یعنی خدا پذیرفته است و گفته چشم! آنچه میخواهی را به تو میدهم؛ اما در تأثیر، تأخیر افتاده است. بنابر این «تأخیر در تأثیر» یعنی «تأخیر در بروز و ظهور علائم اجابت» که این خودش یک بحث مستقلی است.
علّت تأخیر در ظهور آثار اجابت دعا
گاهی هم در تأخیر، مصلحتی هست.[8] چه بسا الآن در این موقع اگر چیزی را که از او درخواست کردهام به من بدهد، به ضرر من میشود؛ لذا اجابت را به تأخیر میاندازد. فرض کنید کسی از خدا پول میخواهد. خدا اگر همین الآن به او بدهد، نفْسش سرمست و چموش میشود و او را به تباهی میکشاند. برای همین خدا میگذارد موقعی به تو پول میدهد که نَفْسَت چموش نشود. لذا دعایت مستجاب شده و خدا جواب تو را داده و درخواستت را هم پذیرفته و مقبول هم واقع شده است؛ اما بحث در سرعت و بُطئِ بروز و ظهور اثر اجابت دعا است.[9]
علّت تأخیر اجابت دعای خوبان
در باب بُطئ گاهی این جهت مطرح است که عرض کردم و گاهی هم نه؛ مسأله بالاتر از این حرفها است. یک مسائل معرفتی است که تأثیر اجابت را به تأخیر میاندازد. چون متن روایت است، میگویم.[10] مطلب این است که چون رابطه «عبد و ربّ» یک رابطه محبّتی است، یعنی رابطه میان «مُحبّ و محبوب» است، اگر عبد از اولیای خاص خدا باشد، خدا صدایش را دوست دارد. لذا اگر او دعایی کند و درخواستی از خدا داشته باشد، خدا زود حاجتش را به او نمی دهد. چون اگر خداوند زود حاجت او را بدهد، دیگر او درخواستش را تکرار نمیکند. یعنی خداوند آهنگ صدای او را دوست دارد. میخواهد که او پشت سر هم بگوید «یا الله»! خدا از آهنگ صدای او لذت میبرد.
روایت را میخوانم که تعبیر امام صادق (علیه السلام) است: «إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِیَّ لِلَّهِ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَمْرِ یَنُوبُهُ فَیَقُولُ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِی حَاجَتَهُ»؛ یعنی آن بندهای را که از اولیای خاص خدا است، وقتی در امری دعا کند، خداوند فرمان میدهد حاجت او را بدهید! اما «وَ لَا تُعَجِّلْهَا» عجله نکنید! چرا؟ چون «فَإِنِّی أَشْتَهِی أَنْ أَسْمَعَ نِدَائَهُ وَ صَوْتَهُ».[11] من دوست دارم این آهنگ را بشنوم. پس چه مسأله سرعت در اجابت، چه مسأله بطئ، یعنی سرعت و کُندی بروز آثار اجابت دعا، هیچکدام از اینها بی حساب و کتاب نیست؛ بلکه همه حسابشده است. حالا من دوباره سراغ مطلب اصلی بحث میروم.
قبل از دعا، پیشکش ببر!
در روایات گذشته بحث نماز و روزه قبل از دعا مطرح شده بود. اما یک روایت داریم که مسأله را به طور کلی مطرح میکند. من این روایت را میخوانم بعد هم اشاره به جهت آن میکنم. دارد: «عَنِ النَّبِیِّ صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِهِوَسَلَّم أَنَّهُ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ فَقَدِّمْ صَلَاةً أَوْ صَدَقَةً أَوْ خَیْراً أَوْ ذِکْراً»؛[12] حضرت میفرماید هرگاه خواستی دعا کنی و از خدا تقاضایی داشته باشی، قبل از آن یا نماز بخوان، یا صدقه بده، یا یک کار خیری انجام بده و یا ذکری بگو.
این روایت چه میخواهد بگوید؟ من به یک جهت بسیار سطح پایین آن اشاره میکنم و آن این است که وقتی تو از خدا تقاضا میکنی و چیزی از او میخواهی، قبل از آن بیا «برای خدا» یک کاری کن که روی تقاضا کردن از او را داشته باشی. یک کاری برای خدا، ِللّه، انجام بده که رویت بشود از او درخواست کنی. به اصطلاح ران ملخی پیشکش ببر! مورچه هم برای حضرت سلیمان (علیه السلام) یک چیزی بُرد؛ حرف این است که بیمعرفت نباش! بدتر از مورچه نباش! یک کار الهی انجام بده و بعد درخواستت را به زبان بیاور. خیلی زیبا است که اوّل بحث صلاۀ را پیش میکشد، بعد صدقه را و بعد میگوید یک کار خیر، لِلّه و فی سبیلالله انجام بده و بعد میگوید یک ذکری از اذکار را بگو. این یک جهت بسیار ساده و در سطح پایین بود که من عرض کردم.
عمل صالح، عبد را به خدا متوجه میکند
اینکه گاهی اشاره میکنند قبل از دعا، اموری و اعمالی را انجام بده و بعد دعا کن، منظورشان اعمال الهی است، چه عبادی باشد و چه قُربی باشد.[13] قبل از دعا لااقل نمونهای از این اعمال الهی را انجام بده. با اینکه این به نفع خودت است و در کیسه خودت میرود ولی از نظر صوری اینگونه است که اگر قبل از دعا باشد در اجابت تأثیر میگذارد. گذشته از اینکه این کارها، خودش قبل از آنکه بخواهی وارد دعا شوی، از نظر درونی تو را متصل به مبدأ میکند. با این کا تو داری یک کار برای او انجام میدهی. یعنی آن چیزی که اساس دعا است را تحصیل میکنی. اساس دعا توجه تامّ به خالق و ربّ است، و این عملِ صالح، زمینهساز روح دعا است.
سرّ تأکید بر استعانت از نماز و روزه
لذا اگر شما به روایاتی که جلسه گذشته خواندم نگاه کنید، میبینید فرموده که قبل از دعا دو رکعت نماز بخوان یا روزه بگیر؛ جهت و دلیلش را هم در انتهای روایت ذکر کرده است که «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».[14] یعنی جهتش این است که در بین تمام عبادات، تنها دو عبادت است که تمام پیکرهاش پرستش است و آن صلاۀ و صوم است. چون وقتی انسان روزه گرفت، ممکن است احدی جز خودش و خدایش نفهمد. لذا این پیکرهاش پرستش است. صلاۀ پیکرهاش کُرنش به معبود است. لذا روایات روی این دو مورد تکیه میکند. قرآن هم میگوید از اینها کمک بگیر؛ «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».
دعا خودش مؤثر است. اما اگر میخواهی برای به مقصد اجابت رسیدن دعا، از چیزی کمک بگیری که حتماً هم نیاز به کمک داری، از این دو مورد استعانت بجو و کمک بگیر. سرآمد اموری که در دعا مؤثر است -چه از نظر اقتضاء، چه از نظر فعلیت، چه از نظر سرعت اجابت- عبارت از نماز و روزه است.
استعانت انبیا و اولیا از نماز، هنگام اعجاز و کرامت
لذا در تاریخ هست که غالباً وقتی معجزات یا کراماتی از انبیاء و اولیاء سر میزد، اوّل نماز میخواندند و از خدا میخواستند، بعد آن کرامات و معجزات از ایشان سرمیزد. ما در روایت راجع به حضرت عیسی (علیه السلام) داریم که وقتی میخواست مرده را زنده کند، نماز میخواند و از خدا میخواست. راجع به ائمه (علیهم السلام) هم موارد بسیاری داریم که ایشان برای اینکه کرامتی ظاهر کنند، از خدا استعانت میجستند. همه اینها روی همین جهت بوده است. البته ما درباره انسانهای برتر اخبار و روایاتی داریم که نشان میدهد آنها چه بسا با کلمهای یا با اشارهای، بدون استعانت از نماز هم مس وجودی انسانها را طلا میکردند.
ذکر توسل به جناب زهیر بن قین
دیگر من بروم سراغ توسلم؛ آن شخص «بنی فزاری»[15] میگوید نشسته بودیم و داشتیم غذا میخوردیم که یک وقت دیدیم در آن صحرای حجاز و در آن گرمای آفتاب، درب خیمه ما کسی پیدا شد. رویش را کرد به زهیر و گفت «أجِبْ أباعَبدِاللهِ»؛ بیا، حسین با تو کار دارد! حسین تو را خواسته است! میگوید ما هرگز انتظار چنین چیزی را نداشتیم. چون زهیر هم عثمانی مسلک بود و هم در این سفر دائماً مقیّد بود که با حسین (علیه السلام) مواجه نشود. اما برخلاف تصورش چنین پیامی به او داده شد. راوی میگوید این لقمهها در دستهای ما ماند؛ «کَأنَّ عَلَی رُؤُوسِنَا الطَّیْرِ». مثل اینکه پرنده روی سر ما نشسته است! یعنی از شدت تعجب سرها را دیگر نمیتوانستیم تکان بدهیم. کسی که سکوت این جلسه را شکست، همسر زهیر بود؛ گفت: «یَا زُهَیرُ! سُبحانَ اللهِ أ یَبعَثُ إلیکَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ ثُمَّ لا تَأتِیْهِ»؛ این پسر پیغمبر است که قاصدی را به دنبال تو فرستاده است؛ آنوقت تو جوابش را نمیدهی؟! برو ببین چه میگوید؛ حرفهایش را گوش کن و برگرد و بیا.
زهیر از جا حرکت کرد و رفت. در تاریخ مینویسند: «فَمَا لَبِثَ أنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً، قَدْ أشْرَقَ وَجْهُهُ»؛ زهیر به خیمه حسین رفت؛ اما خیلی توقف کوتاهی کرد و برگشت؛ نمیدانم حسین (علیه السلام) چه کار کرده است با زهیر؛ اما این زهیر دیگر آن زهیر قبل نیست؛ نور از چهرهاش تلألؤ میکند. یک نگاهِ حسین، او را زیر و رو کرد. یا حسین! امشب یک نظری هم به ما کن...
زهیر در حجاز شخصیتی بود. با خدم و حشم بود، خیلی از بزرگان حجاز همراه او بودند. اما راوی میگوید وقتی زهیر به خیمه خودش بازگشت، رو کرد به ما و گفت همه شما بروید؛ من دیگر با شما کاری ندارم. گفت همه شما بروید. همه گفتند زهیر چه شده است؟ گفت: «وَ قَدْ عَزَمْتُ عَلَى صُحْبَةِ الْحُسَینِ»؛ من تصمیم گرفتهام از حسین جدا نشوم. حتی به همسرش گفت تو هم برو! اما میدانید همسرش چه گفت؟ گفت من کجا بروم؟! من موجب سعادت تو شدم! همانطور که تو در قیامت میخواهی جلوی پیغمبر افتخار کنی و سربلند باشی، من هم میخواهم جلوی زهرا سرافرازی کنم.
زهیر و همسرش به همراه کاروان حسین (علیه السلام) آمدند تا روز عاشورا شد. زهیر به میدان رفت و شهید شد. در تاریخ دارد همسر و غلام او هم کناری بودند. همسر زهیر وقتی خبردار شد که زهیر شهید شده، کفنی به غلام او داد و گفت ای غلام! برو بدن مولایت را کفن. غلام رفت و مدتی بعد برگشت؛ ولی مولا را کفن نکرد. همسر زهیر گفت چرا مولایت را کفن نکردی؟ غلام گفت چگونه مولایم را کفن کنم و حال اینکه بدن پسر پیغمبر بدون کفن روی خاک افتاده است؟...
[1]. بحارالأنوار 91 96
[2]. وارد این بحث شدم چون، تتمه بحث سال گذشته است.
[3].
[4]. سوره بقره، آیه 45
[5]. کنز العمال 2 109
[6]. الکافی 2 507
[7]. الکافی 2 490
[8]. اینها را چون من قبلاً بحث کردم و نباید از بحثم منحرف بشوم، فقط اشاره میکنم.
[9]. آنهایی که اهل فن هستند، باید بشینند این روایات را نگاه کنند تا بفهمند معارف ما چیست. من جمعبندی کردم که در آخر بحث به کجا میرسیم.
[10]. که من این را به ذهنم این است که سال گذشته این را به آن اشاره داشتم،
[11]. الکافی 2 490
[12]. مستدرکالوسائل 5 199
[13]. صلاۀ عملی عبادی است، صدقه عملی قربی است. اینها اصطلاحات فقهی و اصولی است. جای آن هم اینجا نیست. اینها با هم فرق دارند. صلاۀ تمام پیکرهاش پرستش است؛ صدقه نه، پیکرهاش پرستش نیست ولی باید قصد قربت در آن باشد و برای خدا باشد؛ ولی همه آنها الهی هستند.
[14]. سوره بقره، آیه 45
[15]. «بنی فزاره» نام قبیلهای از قبایل عرب است.
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»[1]
خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا میزنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آنهنگام که تو را میخوانم و رو به من فرما در آنزمان که با تو نجوا میکنم. همانا من به سوی تو فرار کردهام و در مقابل تو ایستادهام.
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به دعا بود و جلسه گذشته عرض کردم که در باب دعا چند تقسیمبندی وجود دارد که یکی از آنها دعای مأثور و غیر مأثور است. دعای مأثور به این معنا است که از ناحیه اولیای خدا قالبریزی شده است و انسان نمیتواند در آنها دخالت و تصرف کند. ما بعداً وارد این بحث میشویم و ادعیهای را که از ائمه و معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) وارد شده است، بررسی خواهیم کرد. ـ انشاءالله ـ دعای غیرمأثور هم دعایی است که انشا و قالبریزی آن به عبد واگذار شده است. یعنی هرکس میتواند خواستههایش را در قالبی بریزد و از خدا تقاضا کند. این را میگوییم دعای غیرمأثور. بحث من در سال گذشته بر روی ادعیه غیرمأثوره متمرکز بود.
این را هم عرض کردم که اینطور نیست که دعای غیرمأثور به طور مطلق باشد و هیچ شرایطی نداشته باشد؛ بلکه دارای یک سری آداب و شرایطی است که من در جلسات گذشته شاید در بیش از بیست جلسه اموری را نسبت به قالبهای دعا و نوع تقاضاهایی که بنده از خدا میخواهد مطرح کردم که عبد باید آن شرایط را رعایت کند.
بررسی امور تأثیرگذار بر استجابت دعا
اما آنچه که میخواستم به آن اشاره کنم این است که ما به طور کلی در معارفمان به دستوراتی برخورد میکنیم که از ناحیه اولیای خدا در باب دعا کردن صادر شده است و میبینیم که این دستورات را در روابط گوناگون مطرح میکنند.[2] اولیاء خدا در این روایات اموری را در رابطه با دعا مطرح میکنند که گویی بر روی دعا اثر دارند. اصل بحث من این است که اثر این امور بر روی دعا چگونه اثری است؟[3]
تأثیر ماه مبارک رمضان بر دعا
یک مثال میزنم برای اینکه سطح مطلب تقریباً تا حدودی عمومی شود. مثلاً در جلسه گذشته ما روایتی را مطرح کردیم که دعا در ماه مبارک رمضان مستجاب است. این روایت مسأله «زمان» را در اینجا مطرح میکند. یعنی زمان روی دعا مؤثر است. یا در مسأله ضریب پاداش تلاوت قرآن نازل، یک آیه از آن اگر در این ماه خوانده شود، پاداش آن مساوق با تلاوت یک ختم قرآن در ماههای دیگر است. جلسه گذشته من این روایات را خواندم. هم نسبت به قرآن نازل داریم که این ماه در پاداش آن بسیار تأثیر دارد، هم درباره قرآن صاعد -یعنی دعا- داریم که این زمان خاص، تأثیرگذار است. قرآن سخن ربّ با عبد است و دعا سخن عبد با ربّ است. در این قرآن صاعد هم دوباره میبینیم که همین زمان، مؤثر است و دعا در این ماه مستجاب میشود.
تأثیر زمان و مکان بر دعا
بحث من به صورت کلی است. یک وقت بحث «زمان» مطرح است، یک وقت بحث «مکان» است که بر روی دعا تأثیر میگذارد؛ مثل مسجد، حرمهای مطهره ائمه(علیهم السلام) و حرم و حائر حسینی (علیه السلام).[4] بعد هم میبینیم که یک سنخ اعمال را هم مطرح میکنند که مثلاً اگر قبل از دعا انجام شود، روی دعا اثر میگذارد. حالا من سرآمد اعمال را مطرح میکنم، روایاتِ آن را هم مطرح میکنم. بحث در این است که این امور بر روی دعا اثر دارد. این یعنی چه؟
تأثیر نماز و روزه بر دعا
من دو عمل را که بخصوص در ماه مبارک رمضان بیشتر مورد ابتلاء ما هست، مطرح میکنم. ما در روایات بسیار داریم که کسی که حاجتی دارد، اگر نماز بخواند و در نماز یا بعد از نماز دعا کند، دعایش مستجاب است.
این روایت را شاید من قبلاً خوانده باشم. دیلمی این روایت را در ارشاد القلوب نقل میکنند که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى مَنْ أَحْدَثَ وَ لَمْ یَتَوَضَّأْ فَقَدْ جَفَانِی وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ لَمْ یُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ فَقَدْ جَفَانِی وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ وَ دَعَانِی وَ لَمْ أُجِبْهُ فِیمَا سَأَلَنِی مِنْ أَمْرِ دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ فَقَدْ جَفَوْتُهُ وَ لَسْتُ بِرَبٍّ جَافٍ»؛[5] خداوند فرموده است اگر کسی مُحدِث شود و وضو نگیرد، به من جفا کرده است؛ اگر مُحدِث شد و وضو گرفت ولی دو رکعت نماز نخواند و دعا نکرد و از من چیزی نخواست، به من جفا کرده است؛ اگر کسی وضو گرفت و نماز خواند و از من چیزی درخواست کرد و من به او عطا نکردم، من به او جفا کردم. -حالا درخواست او میخواهد امر دینی باشد یا امر دنیایی باشد؛ هرچه باشد، باشد- اگر من به او عطا نکنم به او جفا کردهام و من هم پروردگاری جفاکار نیستم. در این روایت نماز را مطرح میکند.
یک روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که حضرت فرمود: «إِذَا کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَتَوَضَّأْ وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ احْمَدِ اللَّهَ وَ أَثْنِ عَلَیْهِ وَ اذْکُرْ مِنْ آلَائِهِ ثُمَّ ادْعُ بِمَا تُحِبُّ».[6] اگر حاجتی داشتی وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و حمد و ثنای الهی را به جا آور، نعمتهای خداوند را یادآور شو و بعد، از خدا تقاضا کن. در این صورت دعایت به اجابت میرسد.
عرض کردم در این باب روایات زیاد داریم. در یک روایتی از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) است که حضرت فرمود: «مَنْ أَدَّى فَرِیضَةً فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَ».[7] اگر کسی نماز واجبی را بخواند، نزد خداوند یک دعای مستجاب دارد. گویی از خدا به اندازه یک دعای مستجاب طلبکار میشود.
این روایت را خوب دقت کنید! روایت از امام ششم (علیه السلام) است که به مِسمَع میگوید: «یَا مِسْمَعُ مَا یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ إِذَا دَخَلَ عَلَیْهِ غَمٌّ مِنْ غُمُومِ الدُّنْیَا أَنْ یَتَوَضَّأَ ثُمَّ یَدْخُلَ مَسْجِدَهُ وَ یَرْکَعَ رَکْعَتَیْنِ فَیَدْعُوَ اللَّهَ فِیهِمَا أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ یَقُولُ وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».[8] حضرت به مِسمَع میفرماید چه مانعی وجود دارد که وقتی شما یک ناراحتی و گرفتاری دنیوی پیدا کردید، بروید وضو بگیرید و بروید در محلی که معمولاً در آنجا نماز میخوانید، آنجا دو رکعت نماز بخوانید و بعد در نمازتان از خدا بخواهید که خدا این گرفتاریتان را برطرف کند؟! آیا نشنیدهای که خداوند در قرآن میگوید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»[9].
معنای کمک گرفتن از نماز و روزه
در این روایت از نظر طلبگی مفسّر تمام روایاتی است که در باب دعا وارد شده و میفرماید «نماز بخوان، بعد دعا کن». این روایت، مفسّر تمام آنها است. من اینها را پشت سر هم و به ترتیب خواندم تا آنهایی که اهل فضلند، دقت کنند. این روایت، مفسّر آن روایتها است.[10] اینجا دارد: «إِستَعینوا» إستعینوا از «عون» به معنی کمک است. عون و اعانه، یعنی «کمک کردن» و إستعانت یعنی «کمک گرفتن». «اِسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة» یعنی از نماز و روزه کمک بگیرید. حضرت این را کجا میفرماید؟ در آنجایی که میخواهی دعا کنی و باید تیر دعای تو به هدف استجابت بخورد، میگوید اینجا از نماز کمک بگیر.
معنای کمک گرفتن چیست؟ معنایش این است که مثلاً من کاری را میخواهم انجام بدهم و اینجا به تنهایی نمیتوانم موفق شوم. یعنی آن کاری که میخواهم انجام دهم، بُرد و کاربرد دارد، اما من را به مقصد و هدفی که میخواهم نمیرساند. لذا باید از یک چیز دیگری کمک بگیرم تا کاربرد آن تأمین شود. باید برای اینکه به هدف برسم، کمک بگیرم. معنای «إستعینوا» این است. از صبر و نماز برای اینکه دعایت به اجابت برسد، کمک بگیر.
نقش نماز و روزه در تشدید مقتضی، به فعلیت رساندن یا تسریع اجابت دعا
اینجا بحث این نیست که نماز نسبت به دعا مقتضی درست میکند که به اجابت برسد. در خودِ دعا مقتضی برای اجابت وجود دارد. نماز این مقتضی را یا تشدید میکند یا به فعلیّت میرساند و یا به اجابت سرعت میدهد.[11] یکی از این سه مورد است. خود دعا مستقلاً کاربرد دارد. دعا کاربرد دارد، اما این امور کمک هستند برای دعا؛ یا برای اینکه مقتضی را تشدید کنند، یا به فعلیت برسانند و یا سرعت در اجابت ایجاد کنند. جمع بین تمام روایات و آیاتی که ما در این باب داریم این است که من عرض کردم. آنوقت در اینجا حضرت میگوید که از نماز کمک بگیر! یعنی در خودِ دعا مقتضی به اجابت رسیدن هست. اما از نماز کمک بگیر. اینها کمکند.
روزه، مصداق بارز صبر
در باب صبر هم در ذیل همین آیه شریفه ما روایات بسیاری داریم؛ نه یکی دو مورد. روایات زیادی هست که مراد از صبر همان صوم و روزه است. روایت از امام هفتم (علیه السلام) است که: «الصَّبْرُ الصَّوْمُ إِذَا نَزَلَتْ بِالرَّجُلِ الشِّدَّةُ أَوِ النَّازِلَةُ فَلْیَصُمْ إنَّ اللَّهُ یَقُولُ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ».[12] یا امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «الصَّبْرُ الصِّیَامُ».[13] و یا در روایت دیگری دارد: «إِذَا نَزَلَتْ بِالرَّجُلِ النَّازِلَةُ وَ الشَّدِیدَةُ فَلْیَصُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ یَعْنِی الصِّیَامُ».[14] روایت متعددی هست، آنهایی که اهل این مباحث هستند، بروند و در این روایات دقت کنند. این روایات میگوید از روزه و نماز کمک بگیر. دعا کاربرد دارد، اما عواملی هستند که در تقویت مقتضی، یا به فعلیت رساندن، یا تسریع در اجابت بر روی دعا اثر میگذارند.
سرّ دعاهای بعد از نماز
من اوّل این دو عمل را مطرح کردم که شما نگاه کنید به آدابی که راجع به ماه مبارک رمضان هست، ببینید اوّلین دعاهایی که مخصوص این ماه وارد شده است، دعاهای بعد از نماز است. «اللّهُمَّ ارزُقنِی حَجَّ بَیتِکَ الحَرَام...»، «یَا عَلِی ُّیَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یا رَحیم...»، «اللَّهُمَّ أدخِل عَلَی أهلِ القُبُورِ السُّرُور...»؛ این دعاها همه، برای بعد از نماز است؛ آن هم در ماه رمضان که انسان روزه است. دقیقاً همه اینها حساب شده است. چون کاربرد دعا با نماز و روزه بیشتر است. هم روزه کاربرد دارد، هم نماز و هم ایام این ماه کاربرد دارد و همه این عوامل در مستجاب شدن دعا کمک میکنند. همه اینها کمک میکنند که دعا به مقصد و هدف اجابت برسد.[15]
سرّ تأثیر نماز و روزه بر دعا
اما ریشه کار چیست که صوم و صلاۀ روی دعا اثر میگذارند؟ سرّ آن چیست؟ من فقط یک اشاره کنم و بگذرم؛ جلسه گذشته هم گفتم که سرّش این است که این کارها، روح عبد را از نظر اتصال به ربّش تقویت میکند که این اتصال به خدا اهمّ امور در دعا است؛ یعنی «انقطاع عَن غیر الله و اتصال بالله تعالی». اخلاص در دعا مهمترین مسأله برای مستجاب شدن دعا است. اینکه میگوید از روزه کمک بگیر، از نماز کمک بگیر، کمک آنها چیست؟ کمک آنها این است که انسان را بیشتر به خدا متوجه میکند. لذا درخواستی که میخواهی بکنی، با نماز و روزه محکمش کن تا خالصتر شود و قویتر شود. این کار برای این است.
چون مطلبم کلّی بود، میخواستم این را عرض کنم که این عواملی که در بحث دعا وارد شده است -چه زمانی، چه مکانی، چه عملی- اینها همه جنبههای کمکی دارند. خود دعا کاربرد دارد، اما من و تو ناقصیم و اگر یک انسان کامل دعا کند، ردخور ندارد و حتماً مستجاب میشود.
ذکر مصیبت غلام امام حسین (علیه السلام)
بروم سراغ ولیّ بزرگی از اولیاء خدا، انسان برتر عالم وجود، تا ببینید دعایش چه میکند! جلسه گذشته دعایی از علی (علیه السلام) گفتم، امشب از حسین (علیه السلام) میگویم. حسین (علیه السلام) غلام سیاهی دارد که «جون» نام دارد. میگویند روز عاشورا وقتی اصحاب رفتند و شهید شدند، جون دید که همه رفتهاند و نوبت به او نرسیده است. آمد خدمت حسین (علیه السلام) و گفت اجازه میدهید میدان بروم؟ حضرت به او فرمود: «أنْتَ فِی إذْنٍ مِنّی یَا جُوْن»؛ تو برو! تو مرخصی! تو در راحتیها با ما بودی، خودت را به این بلاهای ما مبتلا نکن. ما گرفتار شدهایم، تو خودت را به گرفتاریهای ما گرفتار نکن. مینویسند: «فَوَقَعَ جُوْنُ عَلَی قَدَمَیْ أبِیعَبْدِالله(علیه السلام)». اینجا بود که جون دیگر تحمل نیاورد و خود را به روی پاهای حسین (علیه السلام) انداخت و شروع کرد به بوسیدن پاهای حضرت. گفت: «یَابْنَ رَسُولِ الله»، درست است که من بدبو هستم؛ دارای شخصیت خانوادگی نیستم؛ رویم سیاه است؛ اینها همه درست است، اما بیا بر من منّت بگذار، اجازه بده من خوشبو و رو سفید شوم... بعد دیگر تحمل نیاورد و گفت: «وَ اللهِ لَا اُفَارِقُکُم»؛ به خدا قسم دست از شما برنمیدارم، «حَتَّی مَا اختَلَطَ دَمِیَ الأسْوَدَ بِدِمَائِکُم»، تا اینکه این خون سیاهم را به خونهای شما آمیخته کنم.
در مقاتل دارد: «فَأذِنَ لَهُ الحُسَینُ (علیه السلام)»، حسین به او اجازه داد. جون به میدان رفت و جنگید تا به روی زمین افتاد. اما مگر میتواند به خودش اجازه بدهد که آقایش را صدا کند و بگوید «یا اباعبدالله»؟ من کجا، حسین کجا؟ طولی نکشید که دید سرش را یکی دارد از روی زمین بلند میکند. ابیعبدالله سرِ جون را بر دامان خود گرفت. مینویسند: «فَتَبَسَّمَ جُوْن»؛ این غلام سیاه لبخندی زد. مینویسند حسین (علیه السلام) صورت به صورت جون گذاشت. اینجا دعای حسین(علیه السلام) شروع شد: «اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ طَیِّبْ رِیحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ»؛[16] خدا! روسفیدش کن... میخواهم بگویم یا حسین، امشب یک چنین دعایی هم برای ما میکنی؟...
[1]. بحارالأنوار 91 96
[2]. ما در مأثوره هم حتی میبینیم که ادعیه موقته و غیرموقته داریم. موقته هم روزانه، شبانه و ماهانه دارد که بعداً باید جداگانه بحث کنیم.
[3]. اصل بحث من همین است. بعداًوارد جزئیات آن میشوم. من امشب یک طرحی را میخواهم بریزم که ـ انشاءالله ـ جلسه آینده تعقیبش کنیم.
[4]. بعداً میرسم و همه اینها را جداگانه بحث میکنم، چون اینها هر کدام بحث جداگانهای برای خودش دارد. من امشب دارم مطالب را به صورت کلی میگویم، میخواهم یک بحث کلی مطرح کنم و بعد سراغ مصادیق بروم.
[5]. وسائلالشیعة 1 382
[6]. وسائلالشیعة 8 132
[7]. وسائلالشیعة 6 432
[8]. مستدرکالوسائل 6 319
[9]. سوره بقره، آیه 45
[10]. یک روایت دیگر هم داریم که الآن اشاره نمیکنم.
[11]. من اینها را میگویم، چون این حرفها میخواهد بماند.
[12]. بحارالأنوار 93 254
[13]. وسائلالشیعة 10 407
[14]. الکافی 4 63
[15]. بحث «صوم از مصادیق صبر است» را من متوجه میشوم نه اینکه متوجه نمیشوم. ولی الآن این موضوع بحث من نیست.
[16]. بحارالأنوار 45 23
دعا 4 / رمضان المبارک 1431 / 21-5-1389 / جلسه (1)
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْک »[1]
خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا میزنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آنهنگام که تو را میخوانم و رو به من فرما در آنزمان که با تو نجوا میکنم. همانا من به سوی تو فرار کردهام و در مقابل تو ایستادهام.
مقدمه
بحث ما طی سه سال گذشته، در ماه مبارک رمضان پیرامون دعا بود. من امسال میخواستم مطلب دیگری را مطرح کنم، اما بعد متوجه شدم که تقسیماتی را که در سال گذشته نسبت به دعا کردم ناتمام است و بحث آن کامل نشده است. امسال بنای من بر این بود که دعای زینالعابدین (صلوات الله علیه) در صحیفه سجادیه را که هنگام دخول ماه مبارک رمضان انشا فرمودند، به عنوان مصداق دعا نسبت به بحثهای گذشتهام مطرح کنم. ولی بعد که مراجعه کردم، دیدم در سال گذشته یک تقسیمبندی راجع به دعا کردم که شاید بیش از بیست جلسه هم روی همین تقسیمبندی صحبت کردم، و آن این بود که ادعیه ما دو قسم است: ادعیه مأثوره، و ادعیه غیرمأثور. راجع به دعای غیرمأثور شاید بیش از بیست موضوع را به عنوان آداب و شرایط دعای غیرمأثور، مطرح کردم. خود دعاهای مأثوره هم دارای اقسامی هستند؛ موقته، غیرموقته. موقته هم دوباره دارای اقسامی هستند. من دیدم به هیچ نحوی وارد بحث اینها نشدهام. لذا حالا که بحث دعا را مطرح کردم، ادامه میدهم تا تقریباً بحث را کامل کنم.
ماه رمضان، ماه سخن گفتن ربّ با عبد
به عنوان جلسه اول، دوباره ذهنهای دوستان را متوجه دو مطلب میکنم. اوّل، این معنا که ماه مبارک رمضان به حسب آنچه که اهل معرفت میگویند، ماه سلوک إلیاللهتعالی و دار ضیافتالله است. طبق آنچه که ما در معارفمان داریم، مطلب این است که این ماه، ماهی است که ربّ با عبدش سخن گفته است. به حسب روایتی که من سابقاً از امام صادق(علیه السلام) نقل کردم، کتب آسمانیه از تورات و انجیل و زبور تا قرآن، همه در ماه مبارک رمضان به پیامبران الهی نازل شده است. یعنی این ماه، ماهی است که خداوند با بندگانش سخن گفته است و آنها را مورد خطاب قرار داده و مورد عنایت خاصّه خودش قرار داده است.
ماه رمضان؛ بهار قرآن
لذا ما در روایات بسیار داریم که در ماه مبارک رمضان، به قرائت قرآن سفارش شده است. حالا جهت آن را بعداً عرض میکنم.[2] ما در روایاتمان نسبت به این موضوع، تعبیرات مختلفی داریم. این روایت از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است و معروف است: «لِکُلِّ شَیْءٍ رَبِیعٌ وَ رَبِیعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضَان»[3] هرچیزی بهاری دارد و بهار قرآن ماه مبارک رمضان است. یا روایتی که از امام صادق(علیه السلام) است که راجع به ماهها حضرت میفرماید: «فَغُرَّةُ الشُّهُورِ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ» تا به این جمله میرسد: «فَاسْتَقْبِلِ الشَّهْرَ بِالْقُرْآنِ»[4] تو به این ماه با قرآن رو بیاور! حالا من عرض خواهم کرد که منظور چیست. یا در آن خطبه معروفی که از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است، حضرت فرمود: «أَیُّهَا النّاس... إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَة» تا اینجا «وَ مَنْ تَلَا فِیهِ آیَةً مِنَ الْقُرْآنِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُور».[5] این تعبیر هست که اگر کسی یک آیه از قرآن را در این ماه تلاوت کند، اجر او مثل این است که در ماههای دیگر یک ختم قرآن کرده باشد. این اجرِ خیلی زیادی است.
ختم قرآن؛ سنت ائمه: در ماه مبارک رمضان
یک روایت در وسائل از مُقنع مفید(رضوان الله علیه) نقل شده که در آن آمده حضرات ائمه در ماه مبارک رمضان ده ختم قرآن میکردند. یعنی هر سه روز، یک ختم قرآن. روایتی است که محدث قمی از مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) نقل میکند که در یک حدیث هست که بعضی از ائمه(علیهم السلام) در ماه مبارک رمضان، چهل ختم قرآن میکردند و اگر هر ختم قرآن را ثوابش را به روح مقدس یکی از چهارده معصوم(علیهم السلام) هدیه کند، ثوابش مضاعف میشود. در آن روایت دارد که هر ختم قرآنی که میکردند، ثوابش را به یکی از معصومین(علیهم السلام) هدیه میکردند. اینها یعنی چه؟
چرا تلاوت فراوان؟
حالا جهت این بود که اثر این کارها در قیامت این است که همنشین با قرآن میشوند. میخواستم این را عرض کنم که در روایت دارد اجر چنین کسی آن است که در روز قیامت با ائمه(علیهم السلام) باشد. این همه سفارش که میکنند که در ماه مبارک رمضان هرچه میتوانید قرآن تلاوت کنید، برای این است. من اشارتاً عرض کنم که –قبلاً هم روی آن تأکید کردم که- اهل معرفت میگویند قرآن کلامی است که از مصدر وحی برای بندگان صادر شده و نزول پیدا کرده است. تلاوت قرآن، یادآور این معنا است که در این ماه، خدا بندگان را مخاطب قرار داده است و این معارف را به وسیله انبیائش برای آنها فرستاده است.
«أَیُّهَا النّاس»، «أَیُّهَا المُؤمِنون»، این خطابهای قرآنی یک افتخار برای بندگان است. مایه افتخار و مباهات است. قرآن خواندن در این ماه به این معنا است که برای انسان یادآور این نکته است که در این ماه من مورد عنایت الهی قرار گرفتهام و او به وسیله انبیائش مرا مخاطب قرار داده است و من را به حساب آورده و مرا از بقیه حیوانات جدا کرده و این معارف را برای من فرستاده است. خودِ این لذتبخش است! اینکه ائمه(علیهم السلام) در این ماه ده ختم یا چهل ختم قرآن میکردند و حتی بعضی از روایات را که من دیدهام اصلاً رقم هم نمیگذارد، برای این مطلب است.
لذّت تکرار خطاب محبوب
در یک روایت هست که زینالعابدین (صلوات الله علیه)در این ماه سخن که میگفت، سخن او یا آیات الهی بود و یا دعا. اینها همه گویای این معنا است که خودِ این تکرار کلام ربّ لذتبخش است. یعنی اگر یک رابطه محبت، بین مُحبّ و محبوب باشد، اقتضایش این است که انسان سخن محبوبش را یادآوری کند. چقدر هم لذت میبرد که محبوب این سخنان را به من گفته است! اگر مُحبّ، مُحبّ واقعی باشد سخن محبوب برای او لذتبخش است و تکرار آن به او جلا میبخشد و به روحش صفا میبخشد. لذا ما در روایات میبینیم که اینطور سفارش شده است که قرآن نازل را تلاوت کنید.
ماه رمضان، ماه سخن گفتن عبد با ربّ
در گذشته من این را عرض کردم که اهل معرفت از دعا به «قرآن صاعد» تعبیر میکنند. یعنی محبوب و مولا، اجازه فرموده است که بنده در این ماه از هر دری با او سخن بگوید. این مطلب در روایات ما هست و تأکید هم شده که خدا به من اجازه داده است که در این ماه با او حرف بزنم.[6] به تعبیر دیگر این ماه، ماه سخن گفتن بین «محبوب و مُحبّ» و «مُحبّ و محبوب» است؛ ماه گفتگوی «ربّ با عبد» و «عبد با ربّ» است. از طرفی ماه سخنان ربّ را تکرار کردن و لذتبردن است و از طرف دیگر ماهی است که عبد سخنانش را با ربّش میگوید.[7]
هر چه میخواهی درخواست کن!
این تعبیراتی که ما در روایاتمان نسبت به ماه مبارک رمضان داریم که از امام صادق(علیه السلام) منقول است که علی(علیه السلام) فرمود: «عَلَیْکُمْ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِکَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاء»[8] یعنی هیچکدام از خواستههایت را کنار نگذار! هر خواستهای داری بگو! معنای «کثرت» این است؛ چه مادی، چه معنوی، این خواستهها را با خدا در میان بگذار و از او تقاضا کن.
ماه باز شدن دربهای آسمان
این مطلب یک سرّی دارد که من نمیخواهم وارد آن مسائل شوم که مسائل پیچیدهای است.[9] اما ما نسبت به ماه مبارک رمضان این را داریم که «إِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ»؛[10] تمام دربهای آسمان، از شب اول ماه رمضان تا آخرین شب باز شده است. در روایت «دربها» دارد. این تعبیر «ابواب» که در اینجا هست، این یعنی چه؟
روایت از علی(علیه السلام) دارد: «أَلَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ مُفَتَّحَةٌ مِنْ أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْه»؛[11] من این روایت را قبلاً نخوانده بودم. آگاه باشید که دربهاآسمان -تعبیر به «ابواب» میکند- از شب اول ماه مبارک رمضان باز است. فقط به یک نکتهاش اشاره کنم؛ یعنی تمام حُجُب از ناحیه ربّ، برداشته شده است. در این ماه دیگر هیچ حجابی نیست. یعنی از ناحیه خداوند نسبت به بندگانش هیچ حجابی نیست. هیچ دری بسته نیست؛ اصلاً و ابداً. تمام دربها باز است. اگر بخواهیم این را تنزّل بدهیم باید بگوییم، هر تقاضایی -اگر متناسب با دربی از دربهای رحمت الهی باشد- این تقاضا به ربّ میرسد؛ هر تقاضایی! چه مادی و چه معنوی به ربّ میرسد و به هیچ مانعی از آن ناحیه برخورد نمیکند. چون ابواب سماء باز است.
خود خدا همه دعاها را میشنود!
نتیجه آن چیست؟ نتیجه آن این است که این تقاضاها در این ماه بیجواب نمیماند. به تعبیر روز هیچ دعایی به بایگانی نمیرود! بلکه مستقیم به دست خودش میرسد؛ مستقیم خودش میشنود. به این جملات مناجات علی(علیه السلام) که من این چند سال اول بحثم میخوانم و در روایت دارد که همه ائمه(علیه السلام) این مناجات را میخواندند، دقت کنید: «وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ» خطاب به خودِ خدا میکند. هیچ کدام از این تقاضاها بدون جواب نمیماند.
به همه دعاها پاسخ مثبت داده میشود!
لذا ما در روایت از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) داریم که حضرت فرمود: «وَ دُعائُکُم فیهِ مُستَجاب»[12] یعنی دعای شما در ماه مبارک رمضان بیجواب نمیماند. این دعاها مستجاب است و بیجواب نمیماند. اما جواب چیست ؟ آنوقت علی(علیه السلام) میگوید: «أَلَا وَ الدُّعَاءُ فِیهِ مَقْبُولٌ»[13] جوابها همه مثبت است. هیچ جواب منفی در کار نیست. هیچ دعایی جواب منفی ندارد. لذا اینکه من بحثم را متمرکز کردم روی دعا و تقسیماتی که قبلاً ذکر نکردم، به این دلیل است که این مطالب را تکمیل کنم.
رحمت بی کران خداوند در این ماه
اما یک روایت بخوانم و آن روایت این است که در هر روز از ماه مبارک رمضان هنگام افطار خداوند هزار هزار نفر را از آتش نجات میدهد و شب جمعه و روز جمعه ماه مبارک رمضان «در هر ساعت» این کار را میکند. یعنی هر ساعت شب جمعه و هر ساعت روز جمعه، هزار هزار نفر را از آتش نجات میدهد. بعد در روایت دارد آن کسانی را آزاد میکند که مستحق عذاب هستند. این ماه، یک چنین ماهی است.
اولین شب جمعه ماه مبارک رمضان است. بیایید سودا کنیم؛ میشود همین امشب همه چیز را از خدا بخواهیم. امشب، شب جمعه هم هست، اولین شب جمعه این ماه است. خدایا! تمام این دربها را که باز کردی؛ دعاها را هم که جواب میدهی؛ جوابها هم که همه مثبت است و مقبول است؛ همه را از ما قبول کن. «سودا چنان بُوَد که یکجا کند کسی». یک امشب را بیا سودا کنیم.
ذکر توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها)
من یک دعا از علی(علیه السلام) نقل میکنم و وارد توسلم میشوم. علی(علیه السلام) وقتی زهرا(سلام الله علیها) از دنیا رفته بود و جنازه حضرت روی زمین بود، «لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ(سلام الله علیها) قَامَ عَلَیْهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)» آنگاه که زهرا درگذشت، امیرالمؤمنین کنار جنازهاش ایستاد. «وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی رَاضٍ عَنِ ابْنَةِ نَبِیِّکَ» اینطور دعا کرد: خدا! من از دختر پیغمبرت راضی هستم. «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ أُوحِشَتْ فَآنِسْهَا»؛ خدا! اکنون که فاطمه تنها شده، تو خودت همدم او باش. «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ هُجِرَتْ فَصِلهَا» خدایا! فاطمه جدا شد، ولی تو وصلش کن. آخرین جملهاش این است: «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ ظُلِمَتْ فَاحْکُمْ لَهَا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ»[14] خدایا! به فاطمه ستم شد، خودت دادِ او را بستان که تو بهترین دادستانی.
علی چه میخواهد بگوید؟ یک ستم این بود که فدکش را غصب کردند. من سراغ آن نمیروم. اما ستم بالاتر چه بود؟ من روایتی را نقل میکنم که از خود فاطمه(سلام الله علیها) نقل شده است. چند جمله را بیشتر نمیگویم. التماس دعا دارم. میگوید: من پشت درب بودم. درب خانهام را آتش زدند؛ شعله آتش زبانه میکشید؛ «وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ»؛ چنان لگدی به این درب نیمسوخته زد که این درب روی من افتاد؛ «وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ در حالی که من باردار بودم؛ «فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی»[15] با صورت به زمین خوردم... در این حال فاطمه دو نفر را صدا کرد. اوّل گفت: «یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ ابْنَتِکَ»؛ ای پدر، آیا با دخترت اینطور رفتار میکنند؟ نفر دوم فضّه بود؛ گفت: «آهِ یَا فِضَّةُ إِلَیْکِ فَخُذِینِی! فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِی أَحْشَائِی مِنْ حَمْل»[16] فضه بیا، محسنم را کشتند...
[1]. بحارالأنوار 91 96
[2]. من جلسات گذشته، در این سنوات به این روایات که الآن می خوانم، چندان اشارهای نداشتم. ولی اینها را امشب عرض میکنم. چون ذیل آن میخواهم مطلبی را عرض کنم که قبلاً نگفته بودم.
[3]. الکافی 2 630
[4]. وسائلالشیعة 10 305
[5]. وسائلالشیعة 10 313
[6]. که بعد ـ انشاء الله ـ من وارد میشوم؛ جهت مأثوره و غیرمأثورهاش را هم داریم؛
[7]. من سال گذشته دعاهای غیرمأثور را بحث کردم. مولا به او اجازه داده آنچه را که از امور مادی و معنوی از مولایش تقاضا دارد، البته با آن آداب و شروطی که من گذشته گفتم، اینها را مطرح کند.
[8] . الکافی 4 88
[9]. من این را گذشته هم مطرح کرده بودم آنهایی که اهل آن هستند مراجعه کنند به روایات
[10]. مستدرکالوسائل 7 421
[11]. وسائلالشیعة 10 304
[12]. فضائلالأشهرالثلاثة 77
[13]. وسائلالشیعة 10 304
[14]. بحارالأنوار 100 256
[15]. بحارالأنوار 30 349
[16]. بحارالأنوار 30 293