باران رحمت

مجله فرهنگی مذهبی

باران رحمت

مجله فرهنگی مذهبی

# # دعا - رمضان 1389 - جلسه 3 (23/05/1389

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ

فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»[1]

خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا می­زنم؛ به دعایم گوش فرا ده،

آن­هنگام که تو را می­خوانم و رو به من فرما در آن­زمان که با تو نجوا می­کنم. همانا من به سوی تو فرار کرده­ام و در مقابل تو ایستاده­ام.

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به دعا بود و گفته شد در ماه مبارک رمضان سفارش شده است که انسان هم تلاوت قرآن داشته باشد و هم دعا کند. جهت آن‏هم این است که اهل معرفت می­گویند این ماه، ماه سلوک إلی‌الله‌تعالی و ضیافت‌الله است و لذا این ماه، ماهی است که «ربّ و عبد» و «عبد و ربّ» با یکدیگر سخن می‌گویند. عبد هم باید این سخنان ربّ را که خطاب به عبد گفته است، بازگو کند و هم باید با ربّ خودش سخن بگوید و آنچه را که می­خواهد از او تقاضا کند.

جلسه گذشته عرض کردم که دعا بر دو قسم است؛ دعای مأثور و غیرمأثور. دعای مأثور را در جلسه گذشته معنا کردم. معنای دعای غیرمأثور هم این است که عبد مطالب و خواسته‏هایش را در هر قالبی که خودش می­خواهد، انشا کند که این نوع از دعا، دارای شرایط و آدابی است.[2] عرض کردم که ما در معارفمان اموری را می‏بینیم که در باب دعا اعمالی را بیان می‏فرمایند که انسان باید قبل از دعا انجام دهد و بعد از خداوند درخواست کند. روایات متعددی را خواندم که در آن روایات مسأله «نماز قبل از دعا» مطرح شده بود؛ دیدید که در روایات متعدد دو رکعت نمازخواندن را داشتیم. همچنین روزه گرفتن، که من عرض کردم ماه رمضان که این‏قدر به دعای در آن سفارش شده، به خاطر این است که همه در آن صائم هستند و به طور معمول انسان­های سالم در این ماه روزه می‏گیرند؛ لذا انسان برای دعاکردن آماده می‏شود. نمازها و دعاهایی هم که در این ماه وارد شده و از ائمه (علیهم‏السلام) مأثور است، برای همین جهت است. جلسه گذشته من روایات این بحث را مطرح کردم و به بعضی از اموری که در دعا دخالت دارد، اشاره کردم.

امشب یک مطلب دیگری را می­خواهم عرض کنم. جلسه گذشته گفتم این امور که در دعا نقش دارد -مثل اینکه انسان پیش از آنکه حاجتش را از خدا بخواهد، دو رکعت نماز بخواند- تأثیرش این است که انسان را به خداوند نزدیک می‏کند و انقطاع از غیر خدا و اتصال به او را تقویت می‏کند. در یک روایتی داشت که وضو بگیر، دو رکعت نماز بخوان بعد حاجتت را از خدا بخواه؛ یا روزه بگیر، سپس دعا کن.[3] این امور یعنی صوم و صلاۀ به دعا کمک می‏کند؛ «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».[4] جلسه گذشته روایات آن را خواندم و آیه شریفه را معنا کردم و ارتباط دعا با صوم و صلاۀ را هم بیان کردم. عرض کردم که این امور مقتضی را در دعا شدت می­بخشند، یا به فعلیت می‏رسانند و یا در اجابت تسریع می‏کنند. این سه مورد بود که جلسه گذشته گفتم.

معنای سرعت در اجابت دعا

راجع به سومین تأثیر که «سرعت در اجابت» بود، می­خواستم مطلبی را بگویم. چون می­خواهم بگویم روایتی را که دیشب نقل کردم -عامه هم این را نقل می­کنند- هیچ منافاتی با آن مطالبی که گفتم، ندارد. روایتی از پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل شده است که: «مَن تَوضَّأ فَأحْسَنَ الوُضُوءَ، ثُمَّ صَلَّى رَکعَتَینِ، فَدعَا رَبَّه کانَتْ دَعْوةً مُسْتَجَابَةً»؛ تا اینجای روایت با همه روایاتی که جلسه گذشته گفتم هم­سو است. بعد دارد «مُعَجَّلَةً أو مُؤَخَّرَةً»[5] یعنی اگر با این شرایط دعا کند، زود یا دیر، یک دعای مستجاب دارد. یک وقت اشتباه نشود که این روایت می‏خواهد بگوید ما تسریع در اجابت نداریم و این امور در تسریع اجابت مؤثر نیستند. نخیر! سال گذشته این را مطرح کردم که اموری هستند که تسریع در اجابت دعا دارند و از آن طرف هم اموری در اجابت دعا تأخیر می‏اندازند. بنابر این ما در روایات مسأله سرعت و بُطئ در اجابت دعا را داریم.

سریع‏ترین دعا نسبت به اجابت

مثلاً ما در روایت داریم که اگر برادر مؤمنی پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، دعایش به سرعت مستجاب می‏شود. یعنی این دعا از نظر تأثیر و سرعت در اجابت­، سریع­تر به اجابت می­رسد تا او خودش برای خودش دعا کند. روایت از امام باقر (علیه السلام) است که حضرت فرمود: «أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَةِ دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ».[6] سریع‏ترین دعایی که موفق به اجابت می‏شود، دعا برای برادر مؤمن در غیاب او است. روایت خیلی صریح است؛ اصلاً نصّ در سرعت در اجابت است.

دعایی که دیر مستجاب می‏شود

از آن طرف هم درباره کندی و بطئ در اجابت روایات مختلفی داریم. مثلاً از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِیَّ لِلَّهِ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَمْرِ یَنُوبُهُ فَیَقُولُ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِی حَاجَتَهُ وَ لَا تُعَجِّلْهَا».[7] همانا بنده‏اى که دوست خدا است در پیش‌آمدى که براى او رخ داده دعا می‏کند و خدا به فرشته‏اى که موکّل او است می‏فرماید حاجت بنده مرا برآور، ولى در آن شتاب مکن! حاجت او را برآورده کن، اما عجله نکن! دست نگه­دار! روایت قبل در مورد سرعت بود، این روایت در مورد بُطئ است. هر دو مورد را داریم.

با زبانی دعا کن که هرگز معصیت نکرده‏ای!

مطلبی را که می­خواهم بگویم این است که این روایات، با هم منافاتی ندارد. البته در این­ها جهاتی مطرح است که اشاره خواهم کرد. مثلاً فرض کنید آنجایی که تسریع در اجابت مطرح بود که فرمود اگر یکی از برادران مومن در حق انسان دعا کند، آن دعا زودتر به اجابت می­رسد تا خودم دعا کنم، جهتش این است که ما در روایات داریم که با زبانی دعا کنید که با آن زبان معصیت نکرده‏اید. من از زبان شما معصیت نکرده‌ام؛ لذا اگر شما برای من دعا کنی، زودتر مستجاب می­شود. ولی خودم ـ نعوذبالله ـ با زبانم معصیت کرده‏ام. همین آلودگی زبانم به معصیت موجب می‌شود اجابت دعای من بطیئ شود. این­ها هر کدام جهت و دلیل دارد و این مباحث بسیار ظریف است و جزء معارف ما و نکات معرفتی ما است.

تأخیر در بروز آثار اجابت؛ نه در خودِ اجابت

البته این نکته را هم تذکر بدهم که در بحث تأخیر در اجابت، این‌طور نیست که دعاها مستجاب نشده باشد و خدا به آن‌ها جواب نداده باشد؛ بلکه همه این دعاها پذیرفته شده‏اند. اما این سرعت و بُطئ در ظهور و بروز اثر است. بروز و ظهور اثر، دیر و زود دارد. وقتی من دعا کردم، خدا جوابم را داده و رویش را از من برنگردانده است؛ پس دعای من مستجاب شده و جواب گرفته‏ام. مقبول هم شده است؛ یعنی خدا پذیرفته است و گفته چشم! آنچه می‌خواهی را به تو می‌دهم؛ اما در تأثیر، تأخیر افتاده است. بنابر این «تأخیر در تأثیر» یعنی «تأخیر در بروز و ظهور علائم اجابت» که این خودش یک بحث مستقلی است.

علّت تأخیر در ظهور آثار اجابت دعا

گاهی هم در تأخیر، مصلحتی هست.[8] چه بسا الآن در این موقع اگر چیزی را که از او درخواست کرده‌ام به من بدهد، به ضرر من می­شود؛ لذا اجابت را به تأخیر می‏اندازد. فرض کنید کسی از خدا پول می­خواهد. خدا اگر همین الآن به او بدهد، نفْسش سرمست و چموش می­شود و او را به تباهی می‏کشاند. برای همین خدا می­گذارد موقعی به تو پول می­دهد که نَفْسَت چموش نشود. لذا دعایت مستجاب شده و خدا جواب تو را داده و درخواستت را هم پذیرفته و مقبول هم واقع شده است؛ اما بحث در سرعت و بُطئِ بروز و ظهور اثر اجابت دعا است.[9]

علّت تأخیر اجابت دعای خوبان

در باب بُطئ گاهی این جهت مطرح است که عرض کردم و گاهی هم نه؛ مسأله بالاتر از این حرف‌ها است. یک مسائل معرفتی است که تأثیر اجابت را به تأخیر می‏اندازد. چون متن روایت است، می‏گویم.[10] مطلب این است که چون رابطه «عبد و ربّ» یک رابطه محبّتی است، یعنی رابطه میان «مُحبّ و محبوب» است، اگر عبد از اولیای خاص خدا باشد، خدا صدایش را دوست دارد. لذا اگر او دعایی کند و درخواستی از خدا داشته باشد، خدا زود حاجتش را به او نمی دهد. چون اگر خداوند زود حاجت او را بدهد، دیگر او درخواستش را تکرار نمی‌کند. یعنی خداوند آهنگ صدای او را دوست دارد. می­خواهد که او پشت سر هم بگوید «یا الله»! خدا از آهنگ صدای او لذت می­برد.

روایت را می‏خوانم که تعبیر امام صادق (علیه السلام) است: «إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِیَّ لِلَّهِ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَمْرِ یَنُوبُهُ فَیَقُولُ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِی حَاجَتَهُ»؛ یعنی آن بنده­ای را که از اولیای خاص خدا است، وقتی در امری دعا کند، خداوند فرمان می‏دهد حاجت او را بدهید! اما «وَ لَا تُعَجِّلْهَا» عجله نکنید! چرا؟ چون «فَإِنِّی أَشْتَهِی أَنْ أَسْمَعَ نِدَائَهُ وَ صَوْتَهُ».[11] من دوست دارم این آهنگ را بشنوم. پس چه مسأله سرعت در اجابت، چه مسأله بطئ، یعنی سرعت و کُندی بروز آثار اجابت دعا، هیچ‌کدام از این‌ها بی حساب و کتاب نیست؛ بلکه همه حساب‌شده است. حالا من دوباره سراغ مطلب اصلی بحث می‏روم.

قبل از دعا، پیش‌کش ببر!

در روایات گذشته بحث نماز و روزه قبل از دعا مطرح شده بود. اما یک روایت داریم که مسأله را به طور کلی مطرح می‏کند. من این روایت را می‏خوانم بعد هم اشاره به جهت آن می­کنم. دارد: «عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم أَنَّهُ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ فَقَدِّمْ صَلَاةً أَوْ صَدَقَةً أَوْ خَیْراً أَوْ ذِکْراً»؛[12] حضرت می‌فرماید هرگاه خواستی دعا کنی و از خدا تقاضایی داشته باشی، قبل از آن یا نماز بخوان، یا صدقه بده، یا یک کار خیری انجام بده و یا ذکری بگو.

این روایت چه می‌خواهد بگوید؟ من به یک جهت بسیار سطح پایین آن اشاره می‏کنم و آن این است که وقتی تو از خدا تقاضا می­کنی و چیزی از او می­خواهی، قبل از آن بیا «برای خدا» یک کاری کن که روی تقاضا کردن از او را داشته باشی. یک کاری برای خدا، ِللّه، انجام بده که رویت بشود از او درخواست کنی. به اصطلاح ران ملخی پیش‌کش ببر! مورچه هم برای حضرت سلیمان (علیه السلام) یک چیزی بُرد؛ حرف این است که بی­معرفت نباش! بدتر از مورچه نباش! یک کار الهی انجام بده و بعد درخواستت را به زبان بیاور. خیلی زیبا است که اوّل بحث صلاۀ را پیش می‌کشد، بعد صدقه را و بعد می­گوید یک کار خیر، لِلّه و فی سبیل‌الله انجام بده و بعد می­گوید یک ذکری از اذکار را بگو. این یک جهت بسیار ساده و در سطح پایین بود که من عرض کردم.

عمل صالح، عبد را به خدا متوجه می‏کند

اینکه گاهی اشاره می­کنند قبل از دعا، اموری و اعمالی را انجام بده و بعد دعا کن، منظورشان اعمال الهی است، چه عبادی باشد و چه قُربی باشد.[13] قبل از دعا لااقل نمونه‏ای از این اعمال الهی را انجام بده. با اینکه این به نفع خودت است و در کیسه خودت می­رود ولی از نظر صوری اینگونه است که اگر قبل از دعا باشد در اجابت تأثیر می‏گذارد. گذشته از اینکه این کارها، خودش قبل از آنکه بخواهی وارد دعا شوی، از نظر درونی تو را متصل به مبدأ می‏کند. با این کا تو داری یک کار برای او انجام می­دهی. یعنی آن چیزی که اساس دعا است را تحصیل می‏کنی. اساس دعا توجه تامّ به خالق و ربّ است، و این عملِ صالح، زمینه‏ساز روح دعا است.

سرّ تأکید بر استعانت از نماز و روزه

لذا اگر شما به روایاتی که جلسه گذشته خواندم نگاه کنید، می‏بینید فرموده که قبل از دعا دو رکعت نماز بخوان یا روزه بگیر؛ جهت و دلیلش را هم در انتهای روایت ذکر کرده است که «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».[14] یعنی جهتش این است که در بین تمام عبادات، تنها دو عبادت است که تمام پیکره‏اش پرستش است و آن صلاۀ و صوم است. چون وقتی انسان روزه گرفت، ممکن است احدی جز خودش و خدایش نفهمد. لذا این پیکره‏اش پرستش است. صلاۀ پیکره­اش کُرنش به معبود است. لذا روایات روی این دو مورد تکیه می­کند. قرآن هم می­گوید از این‌ها کمک بگیر؛ «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».

دعا خودش مؤثر است. اما اگر می­خواهی برای به مقصد اجابت رسیدن دعا، از چیزی کمک بگیری که حتماً هم نیاز به کمک داری، از این دو مورد استعانت بجو و کمک بگیر. سرآمد اموری که در دعا مؤثر است -چه از نظر اقتضاء، چه از نظر فعلیت، چه از نظر سرعت اجابت- عبارت از نماز و روزه است.

استعانت انبیا و اولیا از نماز، هنگام اعجاز و کرامت

لذا در تاریخ هست که غالباً وقتی معجزات یا کراماتی از انبیاء و اولیاء سر می­زد، اوّل نماز می‏خواندند و از خدا می‏خواستند، بعد آن کرامات و معجزات از ایشان سرمی‏زد. ما در روایت راجع به حضرت عیسی (علیه السلام) داریم که وقتی می‏خواست مرده را زنده کند، نماز می‏خواند و از خدا می‏خواست. راجع به ائمه (علیهم السلام) هم موارد بسیاری داریم که ایشان برای اینکه کرامتی ظاهر کنند، از خدا استعانت می‏جستند. همه این‌ها روی همین جهت بوده است. البته ما درباره انسان­های برتر اخبار و روایاتی داریم که نشان می‌دهد آن­ها چه بسا با کلمه­ای یا با اشاره‏ای، بدون استعانت از نماز هم مس وجودی انسان‏ها را طلا می‏کردند.

ذکر توسل به جناب زهیر بن قین

دیگر من بروم سراغ توسلم؛ آن شخص «بنی فزاری»[15] می­گوید نشسته بودیم و داشتیم غذا می­خوردیم که یک وقت دیدیم در آن صحرای حجاز و در آن گرمای آفتاب، درب خیمه ما کسی پیدا شد. رویش را کرد به زهیر و گفت «أجِبْ أباعَبدِاللهِ»؛ بیا، حسین با تو کار دارد! حسین تو را خواسته است! می‌گوید ما هرگز انتظار چنین چیزی را نداشتیم. چون زهیر هم عثمانی مسلک بود و هم در این سفر دائماً مقیّد بود که با حسین (علیه السلام) مواجه نشود. اما برخلاف تصورش چنین پیامی به او داده شد. راوی می­گوید این لقمه‏ها در دست‏های ما ماند؛ «کَأنَّ عَلَی رُؤُوسِنَا الطَّیْرِ». مثل اینکه پرنده روی سر ما نشسته است! یعنی از شدت تعجب سرها را دیگر نمی­توانستیم تکان بدهیم. کسی که سکوت این جلسه را شکست، همسر زهیر بود؛ گفت: «یَا زُهَیرُ! سُبحانَ اللهِ أ یَبعَثُ إلیکَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ ثُمَّ لا تَأتِیْهِ»؛ این پسر پیغمبر است که قاصدی را به دنبال تو فرستاده است؛ آن‌وقت تو جوابش را نمی‏دهی؟! برو ببین چه می‌گوید؛ حرف‏هایش را گوش کن و برگرد و بیا.

زهیر از جا حرکت کرد و رفت. در تاریخ می­نویسند: «فَمَا لَبِثَ أنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً، قَدْ أشْرَقَ وَجْهُهُ»؛ زهیر به خیمه حسین رفت؛ اما خیلی توقف کوتاهی کرد و برگشت؛ نمی­دانم حسین (علیه السلام) چه کار کرده است با زهیر؛ اما این زهیر دیگر آن زهیر قبل نیست؛‌ نور از چهره­اش تلألؤ می­کند. یک نگاهِ حسین، او را زیر و رو کرد. یا حسین! امشب یک نظری هم به ما کن...

زهیر در حجاز شخصیتی بود. با خدم و حشم بود، خیلی از بزرگان حجاز همراه او بودند. اما راوی می‌گوید وقتی زهیر به خیمه خودش بازگشت، رو کرد به ما و گفت همه شما بروید؛ من دیگر با شما کاری ندارم. گفت همه شما بروید. همه گفتند زهیر چه شده است؟ گفت: «وَ قَدْ عَزَمْتُ عَلَى صُحْبَةِ الْحُسَینِ»؛ من تصمیم گرفته‌ام از حسین جدا نشوم. حتی به همسرش گفت تو هم برو! اما می­دانید همسرش چه گفت؟ گفت من کجا بروم؟! من موجب سعادت تو شدم! همان‌طور که تو در قیامت می‏خواهی جلوی پیغمبر افتخار کنی و سربلند باشی، من هم می­خواهم جلوی زهرا سرافرازی کنم.

زهیر و همسرش به همراه کاروان حسین (علیه السلام) آمدند تا روز عاشورا شد. زهیر به میدان رفت و شهید شد. در تاریخ دارد همسر و غلام او هم کناری بودند. همسر زهیر وقتی خبردار شد که زهیر شهید شده، کفنی به غلام او داد و گفت ای غلام! برو بدن مولایت را کفن. غلام رفت و مدتی بعد برگشت؛ ولی مولا را کفن نکرد. همسر زهیر گفت چرا مولایت را کفن نکردی؟ غلام گفت چگونه مولایم را کفن کنم و حال اینکه بدن پسر پیغمبر بدون کفن روی خاک افتاده است؟...

 دریافت صوت   پخش صوت


[1]. بحارالأنوار     91     96 

[2]. وارد این بحث شدم چون، تتمه بحث سال گذشته است.

[3].

[4]. سوره بقره، آیه 45

[5]. کنز العمال  2    109  

[6]. الکافی     2     507   

[7]. الکافی     2     490   

[8]. این­ها را چون من قبلاً بحث کردم و نباید از بحثم منحرف بشوم، فقط اشاره می‏کنم.

[9]. آن­هایی که اهل فن هستند، باید بشینند این روایات را نگاه کنند تا بفهمند معارف ما چیست. من جمع­بندی کردم که در آخر بحث به کجا می­رسیم.

[10]. که من این را به ذهنم این است که سال گذشته این را به آن اشاره داشتم،

[11]. الکافی     2     490   

[12]. مستدرک‏الوسائل     5     199   

[13]. صلاۀ عملی عبادی است، صدقه عملی قربی است. این­ها اصطلاحات فقهی و اصولی است. جای آن هم اینجا نیست. این­ها با هم فرق دارند. صلاۀ تمام پیکره­اش پرستش است؛ صدقه نه، پیکره­اش پرستش نیست ولی باید قصد قربت در آن باشد و برای خدا باشد؛ ولی همه آن‌ها الهی هستند.

[14]. سوره بقره، آیه 45

[15]. «بنی فزاره» نام قبیله‏ای از قبایل عرب است.

 

دعا - رمضان 1389 - جلسه 2 (22/05/1389

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ

فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»[1]

خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا می­زنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آن­هنگام که تو را می­خوانم و رو به من فرما در آن­زمان که با تو نجوا می­کنم.  همانا من به سوی تو فرار کرده‌ام و در مقابل تو ایستاده­ام.

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به دعا بود و جلسه گذشته عرض کردم که در باب دعا چند تقسیم­بندی وجود دارد که یکی از آن­ها دعای مأثور و غیر مأثور است. دعای مأثور به این معنا است که از ناحیه اولیای خدا قالب­ریزی شده است و انسان نمی­تواند در آن­ها دخالت و تصرف کند. ما بعداً وارد این بحث می­شویم و ادعیه­ای را که از ائمه و معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) وارد شده است، بررسی خواهیم کرد. ـ ان‌شاءالله ـ  دعای غیرمأثور هم دعایی است که انشا و قالب­ریزی آن به عبد واگذار شده است. یعنی هرکس می­تواند خواسته­هایش را در قالبی بریزد و از خدا تقاضا کند. این را می‌گوییم دعای غیرمأثور. بحث من در سال گذشته بر روی ادعیه غیرمأثوره متمرکز بود.

این را هم عرض کردم که این­طور نیست که دعای غیرمأثور به­ طور مطلق باشد و هیچ شرایطی نداشته باشد؛ بلکه دارای یک سری آداب و شرایطی است که من در جلسات گذشته شاید در بیش از بیست جلسه اموری را نسبت به قالب­­های دعا و نوع تقاضاهایی که بنده از خدا می­خواهد مطرح کردم که عبد باید آن شرایط را رعایت کند.

بررسی امور تأثیرگذار بر استجابت دعا

اما آنچه که می­خواستم به آن اشاره کنم این است که ما به طور کلی در معارفمان به دستوراتی برخورد می­کنیم که از ناحیه اولیای خدا در باب دعا کردن صادر شده است و می­بینیم که این دستورات را در روابط گوناگون مطرح می‌کنند.[2] اولیاء خدا در این روایات اموری را در رابطه با دعا مطرح می­کنند که گویی بر روی دعا اثر دارند. اصل بحث من این است که اثر این امور بر روی دعا چگونه اثری است؟[3]

تأثیر ماه مبارک رمضان بر دعا

یک مثال می­زنم برای اینکه سطح مطلب تقریباً تا حدودی عمومی شود. مثلاً در جلسه گذشته ما روایتی را مطرح کردیم که دعا در ماه مبارک رمضان مستجاب است. این روایت مسأله «زمان» را در اینجا مطرح می­کند. یعنی زمان روی دعا مؤثر است. یا در مسأله ضریب پاداش تلاوت قرآن نازل، یک آیه از آن اگر در این ماه خوانده شود، پاداش آن مساوق با تلاوت یک ختم قرآن در ماه‌های دیگر است. جلسه گذشته من این روایات را خواندم. هم نسبت به قرآن نازل داریم که این ماه در پاداش آن بسیار تأثیر دارد، هم درباره قرآن صاعد -یعنی دعا- داریم که این زمان خاص، تأثیرگذار است. قرآن سخن ربّ با عبد است و دعا سخن عبد با ربّ است. در این قرآن صاعد هم دوباره می‌بینیم که همین زمان، مؤثر است و دعا در این ماه مستجاب می­شود.

تأثیر زمان و مکان بر دعا

بحث من به صورت کلی است. یک وقت بحث «زمان» مطرح است، یک وقت بحث «مکان» است که بر روی دعا تأثیر می­گذارد؛ مثل مسجد، حرم­های مطهره ائمه(علیهم السلام) و حرم و حائر حسینی (علیه السلام).[4] بعد هم می‌بینیم که یک سنخ اعمال را هم مطرح می‎کنند که مثلاً اگر قبل از دعا انجام شود، روی دعا اثر می‎گذارد. حالا من سرآمد اعمال را مطرح می‎کنم، روایاتِ آن را هم مطرح می‎کنم. بحث در این است که این امور بر روی دعا اثر دارد. این یعنی چه؟

تأثیر نماز و روزه بر دعا

من دو عمل را که بخصوص در ماه مبارک رمضان بیشتر مورد ابتلاء ما هست، مطرح می‎کنم. ما در روایات بسیار داریم که کسی که حاجتی دارد، اگر نماز بخواند و در نماز یا بعد از نماز دعا کند، دعایش مستجاب است.

  • - طهارت و نماز

این روایت را شاید من قبلاً خوانده باشم. دیلمی این روایت را در ارشاد القلوب نقل می‎کنند که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى مَنْ أَحْدَثَ وَ لَمْ یَتَوَضَّأْ فَقَدْ جَفَانِی وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ لَمْ یُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ فَقَدْ جَفَانِی وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ وَ دَعَانِی وَ لَمْ أُجِبْهُ فِیمَا سَأَلَنِی مِنْ أَمْرِ دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ فَقَدْ جَفَوْتُهُ وَ لَسْتُ بِرَبٍّ جَافٍ»؛[5] خداوند فرموده است اگر کسی مُحدِث شود و وضو نگیرد، به من جفا کرده است؛ اگر مُحدِث شد و وضو گرفت ولی دو رکعت نماز نخواند و دعا نکرد و از من چیزی نخواست، به من جفا کرده است؛ اگر کسی وضو گرفت و نماز خواند و از من چیزی درخواست کرد و من به او عطا نکردم، من به او جفا کردم. -حالا درخواست او می­خواهد امر دینی باشد یا امر دنیایی باشد؛ هرچه باشد، باشد- اگر من به او عطا نکنم به او جفا کرده‎ام و من هم پروردگاری جفاکار نیستم. در این روایت نماز را مطرح می‎کند.

  • - نماز و حمد و ثنای الهی

یک روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که حضرت فرمود: «إِذَا کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَتَوَضَّأْ وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ احْمَدِ اللَّهَ وَ أَثْنِ عَلَیْهِ وَ اذْکُرْ مِنْ آلَائِهِ ثُمَّ ادْعُ بِمَا تُحِبُّ».[6] اگر حاجتی داشتی وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و حمد و ثنای الهی را به جا آور، نعمت­های خداوند را یادآور شو و بعد، از خدا تقاضا کن. در این صورت دعایت به اجابت می­رسد.

  • - نمازهای واجب

عرض کردم در این باب روایات زیاد داریم. در یک روایتی از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) است که حضرت فرمود: «مَنْ أَدَّى فَرِیضَةً فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَ».[7] اگر کسی نماز واجبی را بخواند، نزد خداوند یک دعای مستجاب دارد. گویی از خدا به اندازه یک دعای مستجاب طلبکار می­شود.

  • - نماز حاجت در مصلّای خانه

این روایت را خوب دقت کنید! روایت از امام ششم (علیه السلام) است که به مِسمَع می‎گوید: «یَا مِسْمَعُ مَا یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ إِذَا دَخَلَ عَلَیْهِ غَمٌّ مِنْ غُمُومِ الدُّنْیَا أَنْ یَتَوَضَّأَ ثُمَّ یَدْخُلَ مَسْجِدَهُ وَ یَرْکَعَ رَکْعَتَیْنِ فَیَدْعُوَ اللَّهَ فِیهِمَا أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ یَقُولُ وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».[8] حضرت به مِسمَع می­فرماید چه مانعی وجود دارد که وقتی شما یک ناراحتی و گرفتاری دنیوی پیدا کردید، بروید وضو بگیرید و بروید در محلی که معمولاً در آنجا نماز می‎خوانید، آنجا دو رکعت نماز بخوانید و بعد در نمازتان از خدا بخواهید که خدا این گرفتاری­تان را برطرف کند؟! آیا نشنیده‎ای که خداوند در قرآن می­گوید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»[9].

معنای کمک گرفتن از نماز و روزه

در این روایت از نظر طلبگی مفسّر تمام روایاتی است که در باب دعا وارد شده و می‌فرماید «نماز بخوان، بعد دعا کن». این روایت، مفسّر تمام آن­ها است. من این­ها را پشت سر هم و به ترتیب خواندم تا آن‎هایی که اهل فضلند، دقت کنند. این روایت، مفسّر آن روایت‎ها است.[10] اینجا دارد: «إِستَعینوا»  إستعینوا از «عون» به معنی کمک است. عون و اعانه، یعنی «کمک کردن» و إستعانت یعنی «کمک گرفتن». «اِسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة» یعنی از نماز و روزه کمک بگیرید. حضرت این را کجا می­فرماید؟ در آن‎جایی که می‎خواهی دعا کنی و باید تیر دعای تو به هدف استجابت بخورد، می­گوید این‎جا از نماز کمک بگیر.

معنای کمک گرفتن چیست؟ معنایش این است که مثلاً من کاری را می­خواهم انجام بدهم و اینجا به تنهایی نمی‎توانم موفق شوم. یعنی آن کاری که می‎خواهم انجام دهم، بُرد و کاربرد دارد، اما من را به مقصد و هدفی که می‎خواهم نمی‎رساند. لذا باید از یک چیز دیگری کمک بگیرم تا کاربرد آن تأمین شود. باید برای اینکه به هدف برسم، کمک بگیرم. معنای «إستعینوا» این است. از صبر و نماز برای اینکه دعایت به اجابت برسد، کمک بگیر.

نقش نماز و روزه در تشدید مقتضی، به فعلیت رساندن یا تسریع اجابت دعا

اینجا بحث این نیست که نماز نسبت به دعا مقتضی درست می­کند که به اجابت برسد. در خودِ دعا مقتضی برای اجابت وجود دارد. نماز این مقتضی را یا تشدید می‎کند یا به فعلیّت می‎رساند و یا به اجابت سرعت می‎دهد.[11] یکی از این سه مورد است. خود دعا مستقلاً کاربرد دارد. دعا کاربرد دارد، اما این امور کمک­ هستند برای دعا؛ یا برای اینکه مقتضی را تشدید کنند، یا به فعلیت برسانند و یا سرعت در اجابت ایجاد کنند. جمع بین تمام روایات و آیاتی که ما در این باب داریم این است که من عرض کردم. آن‌وقت در این‎جا حضرت می­گوید که از نماز کمک بگیر! یعنی در خودِ دعا مقتضی به اجابت رسیدن هست. اما از نماز کمک بگیر. این‌ها کمکند.

روزه، مصداق بارز صبر

در باب صبر هم در ذیل همین آیه شریفه ما روایات بسیاری داریم؛ نه یکی دو مورد. روایات زیادی هست که مراد از صبر همان صوم و روزه است. روایت از امام هفتم (علیه السلام) است که: «الصَّبْرُ الصَّوْمُ إِذَا نَزَلَتْ بِالرَّجُلِ الشِّدَّةُ أَوِ النَّازِلَةُ فَلْیَصُمْ إنَّ اللَّهُ یَقُولُ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ».[12] یا امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «الصَّبْرُ الصِّیَامُ».[13] و یا در روایت دیگری دارد: «إِذَا نَزَلَتْ بِالرَّجُلِ النَّازِلَةُ وَ الشَّدِیدَةُ فَلْیَصُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ یَعْنِی الصِّیَامُ».[14] روایت متعددی هست، آن­هایی که اهل این مباحث هستند، بروند و در این روایات دقت کنند. این روایات می‌گوید از روزه و نماز کمک بگیر. دعا کاربرد دارد، اما عواملی هستند که در تقویت مقتضی، یا به فعلیت رساندن، یا تسریع در اجابت بر روی دعا اثر می­گذارند.

سرّ دعاهای بعد از نماز

من اوّل این دو عمل را مطرح کردم که شما نگاه کنید به آدابی که راجع به ماه مبارک رمضان هست، ببینید اوّلین دعاهایی که مخصوص این ماه وارد شده است، دعاهای بعد از نماز است. «اللّهُمَّ ارزُقنِی حَجَّ بَیتِکَ الحَرَام...»، «یَا عَلِی ُّیَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یا رَحیم...»، «اللَّهُمَّ أدخِل عَلَی أهلِ القُبُورِ السُّرُور...»؛ این دعاها همه، برای بعد از نماز است؛ آن هم در ماه رمضان که انسان روزه است. دقیقاً همه این‎ها حساب شده است. چون کاربرد دعا با نماز و روزه بیشتر است. هم روزه کاربرد دارد، هم نماز و هم ایام این ماه کاربرد دارد و همه این عوامل در مستجاب شدن دعا کمک می‎کنند. همه این‎ها کمک می­کنند که دعا به مقصد و هدف اجابت برسد.[15]

سرّ تأثیر نماز و روزه بر دعا

اما ریشه کار چیست که صوم و صلاۀ روی دعا اثر می­گذارند؟ سرّ آن چیست؟ من فقط یک اشاره کنم و بگذرم؛ جلسه گذشته هم گفتم که سرّش این‎ است که این کارها، روح عبد را از نظر اتصال به ربّش تقویت می­کند که این اتصال به خدا اهمّ امور در دعا است؛ یعنی «انقطاع عَن غیر الله و اتصال بالله تعالی». اخلاص در دعا مهم‎ترین مسأله برای مستجاب شدن دعا است. اینکه می‎گوید از روزه کمک بگیر، از نماز کمک بگیر، کمک آن­ها چیست؟ کمک آنها این است که انسان را بیشتر به خدا متوجه می‎کند. لذا درخواستی که می‎خواهی بکنی، با نماز و روزه محکمش کن تا خالص‎تر شود و قوی‎تر شود. این کار برای این است.

چون مطلبم کلّی بود، می‎خواستم این را عرض کنم که این عواملی که در بحث دعا وارد شده است -چه زمانی، چه مکانی، چه عملی- این­ها همه جنبه­های کمکی دارند. خود دعا کاربرد دارد، اما من و تو ناقصیم و اگر یک انسان کامل دعا کند، ردخور ندارد و حتماً مستجاب می‎شود.

ذکر مصیبت غلام امام حسین (علیه السلام)

بروم سراغ ولیّ بزرگی از اولیاء خدا، انسان برتر عالم وجود، تا ببینید دعایش چه می­کند! جلسه گذشته دعایی از علی (علیه السلام) گفتم، امشب از حسین (علیه السلام) می‎گویم. حسین (علیه السلام) غلام سیاهی دارد که «جون» نام دارد. می­گویند روز عاشورا وقتی اصحاب رفتند و شهید شدند، جون دید که همه رفته‌اند و نوبت به او نرسیده است. آمد خدمت حسین (علیه السلام) و گفت اجازه می­دهید میدان بروم؟ حضرت به او فرمود: «أنْتَ فِی إذْنٍ مِنّی یَا جُوْن»؛ تو برو! تو مرخصی! تو در راحتی­ها با ما بودی، خودت را به این بلاهای ما مبتلا نکن. ما گرفتار شده‎ایم، تو خودت را به گرفتاری­های ما گرفتار نکن. می­نویسند: «فَوَقَعَ جُوْنُ عَلَی قَدَمَیْ أبِی­عَبْدِالله(علیه السلام)». اینجا بود که جون دیگر تحمل نیاورد و خود را به روی پاهای حسین (علیه السلام) انداخت و شروع کرد به بوسیدن پاهای حضرت. گفت: «یَابْنَ رَسُولِ الله»، درست است که من بدبو هستم؛ دارای شخصیت خانوادگی نیستم؛ رویم سیاه است؛ این­ها همه درست است، اما بیا بر من منّت بگذار، اجازه بده من خوشبو و رو سفید شوم... بعد دیگر تحمل نیاورد و گفت: «وَ اللهِ لَا اُفَارِقُکُم»؛ به خدا قسم دست از شما برنمی‎دارم، «حَتَّی مَا اختَلَطَ دَمِیَ الأسْوَدَ بِدِمَائِکُم»، تا اینکه این خون سیاهم را به خون‌های شما آمیخته کنم.

در مقاتل دارد: «فَأذِنَ لَهُ الحُسَینُ (علیه السلام)»، حسین به او اجازه داد. جون به میدان رفت و جنگید تا به روی زمین افتاد. اما مگر می­تواند به خودش اجازه بدهد که آقایش را صدا کند و بگوید «یا اباعبدالله»؟ من کجا، حسین کجا؟ طولی نکشید که دید سرش را یکی دارد از روی زمین بلند می­کند. ابی‌عبدالله سرِ جون را بر دامان خود گرفت. می‌نویسند: «فَتَبَسَّمَ جُوْن»؛ این غلام سیاه لبخندی زد. می­نویسند حسین (علیه السلام) صورت به صورت جون گذاشت. اینجا دعای حسین(علیه السلام) شروع شد: «اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ طَیِّبْ رِیحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ»؛[16] خدا! روسفیدش کن... می­خواهم بگویم یا حسین، امشب یک چنین دعایی هم برای ما می­کنی؟...


 دریافت صوت   پخش صوت


[1]. بحارالأنوار     91     96  

[2]. ما در مأثوره هم حتی می­بینیم که ادعیه موقته و غیرموقته داریم. موقته هم روزانه، شبانه و ماهانه دارد که بعداً باید جداگانه بحث کنیم.

[3]. اصل بحث من همین است. بعداًوارد جزئیات آن می‎شوم. من امشب یک طرحی را می­خواهم بریزم که ـ ان‌شاءالله ـ جلسه آینده تعقیبش کنیم.

[4]. بعداً می­رسم و همه این‌ها را جداگانه بحث می‎کنم، چون این­ها هر کدام بحث جداگانه‎ای برای خودش دارد. من امشب دارم مطالب را به صورت کلی می‎گویم، می‎خواهم یک بحث کلی مطرح کنم و بعد سراغ مصادیق بروم.

[5]. وسائل‏الشیعة     1     382   

[6]. وسائل‏الشیعة     8     132   

[7]. وسائل‏الشیعة     6     432   

[8]. مستدرک‏الوسائل     6     319   

[9]. سوره بقره، آیه 45

[10]. یک روایت دیگر هم داریم که الآن اشاره نمی‎کنم.

[11]. من این­ها را می­گویم، چون این حرف­ها می­خواهد بماند.

[12]. بحارالأنوار     93     254  

[13]. وسائل‏الشیعة     10     407  

[14]. الکافی     4     63 

[15]. بحث «صوم از مصادیق صبر است» را من متوجه می­شوم نه اینکه متوجه نمی­شوم. ولی الآن این موضوع بحث من نیست.

[16]. بحارالأنوار     45     23   

 

دعا - رمضان 1389 - جلسه 1 (21/05/1389



 

دعا 4 / رمضان المبارک 1431 / 21-5-1389 / جلسه (1)

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْک »[1]

خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا می­زنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آن­هنگام که تو را می­خوانم و رو به من فرما در آن­زمان که با تو نجوا می­کنم. همانا من به سوی تو فرار کرده­ام و در مقابل تو ایستاده­ام.

مقدمه

بحث ما طی سه سال­ گذشته، در ماه مبارک رمضان پیرامون دعا بود. من امسال می­خواستم مطلب دیگری را مطرح کنم، اما بعد متوجه شدم که تقسیماتی را که در سال گذشته نسبت به دعا کردم ناتمام است و بحث آن کامل نشده است. امسال بنای من بر این بود که دعای زین­العابدین (صلوات الله علیه) در صحیفه سجادیه را که هنگام دخول ماه مبارک رمضان انشا فرمودند، به عنوان مصداق دعا نسبت به بحث­های گذشته­ام مطرح کنم. ولی بعد که مراجعه کردم، دیدم در سال گذشته یک تقسیم­بندی راجع به دعا کردم که شاید بیش از بیست جلسه هم روی همین تقسیم‌بندی صحبت کردم، و آن این بود که ادعیه ما دو قسم است: ادعیه مأثوره، و ادعیه غیرمأثور. راجع به دعای غیرمأثور شاید بیش از بیست موضوع را به عنوان آداب و شرایط دعای غیرمأثور، مطرح کردم. خود دعاهای مأثوره هم دارای اقسامی هستند؛ موقته، غیرموقته. موقته هم دوباره دارای اقسامی هستند. من دیدم به هیچ نحوی وارد بحث این­ها نشده‌ام. لذا حالا که بحث دعا را مطرح کردم، ادامه می­دهم تا تقریباً بحث را کامل کنم.

ماه رمضان، ماه سخن گفتن ربّ با عبد

به عنوان جلسه اول، دوباره ذهن­های دوستان را متوجه دو مطلب می­کنم. اوّل، این معنا که ماه مبارک رمضان به حسب آنچه که اهل معرفت می­گویند، ماه سلوک إلی‌الله‌تعالی و دار ضیافت‌الله است. طبق آنچه که ما در معارفمان داریم، مطلب این است که این ماه، ماهی است که ربّ با عبدش سخن گفته است. به حسب روایتی که من سابقاً از امام صادق(علیه السلام) نقل کردم، کتب آسمانیه از تورات و انجیل و زبور تا قرآن، همه در ماه مبارک رمضان به پیامبران الهی نازل شده است. یعنی این ماه، ماهی است که خداوند با بندگانش سخن گفته است و آن­ها را مورد خطاب قرار داده و مورد عنایت خاصّه خودش قرار داده است.

ماه رمضان؛ بهار قرآن

لذا ما در روایات بسیار داریم که در ماه مبارک رمضان، به قرائت قرآن سفارش شده است. حالا جهت آن را بعداً عرض می­کنم.[2] ما در روایاتمان نسبت به این موضوع، تعبیرات مختلفی داریم. این روایت از امام باقر(علیه السلام)  نقل شده است و معروف است: «لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ رَبِیعٌ وَ رَبِیعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضَان»[3] هرچیزی بهاری دارد و بهار قرآن ماه مبارک رمضان است. یا روایتی که از امام صادق(علیه السلام) است که راجع به ماه­ها حضرت می­فرماید: «فَغُرَّةُ الشُّهُورِ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ» تا به این جمله می­رسد: «فَاسْتَقْبِلِ الشَّهْرَ بِالْقُرْآنِ»[4] تو به این ماه با قرآن رو بیاور! حالا من عرض خواهم کرد که منظور چیست. یا در آن خطبه معروفی که از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است، حضرت فرمود: «أَیُّهَا النّاس... إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَة» تا اینجا «وَ مَنْ تَلَا فِیهِ آیَةً مِنَ الْقُرْآنِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُور».[5] این تعبیر هست که اگر کسی یک آیه از قرآن را در این ماه تلاوت کند، اجر او مثل این است که در ماه­های دیگر یک ختم قرآن کرده باشد. این اجرِ خیلی زیادی است.

ختم قرآن؛ سنت ائمه: در ماه مبارک رمضان

یک روایت در وسائل از مُقنع مفید(رضوان الله علیه) نقل شده که در آن آمده حضرات ائمه در ماه مبارک رمضان ده ختم قرآن می‌کردند. یعنی هر سه روز، یک ختم قرآن. روایتی است که محدث قمی از مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) نقل می‌کند که در یک حدیث هست که بعضی از ائمه(علیهم السلام) در ماه مبارک رمضان، چهل ختم قرآن می­کردند و اگر هر ختم قرآن را ثوابش را به روح مقدس یکی از چهارده معصوم(علیهم السلام) هدیه کند، ثوابش مضاعف می‌شود. در آن روایت دارد که هر ختم قرآنی که می­کردند، ثوابش را به یکی از معصومین(علیهم السلام) هدیه می­کردند. این­ها یعنی چه؟

چرا تلاوت فراوان؟

حالا جهت این بود که اثر این­ کارها در قیامت این است که همنشین با قرآن می­شوند. می­خواستم این را عرض کنم که در روایت دارد اجر چنین کسی آن است که در روز قیامت با ائمه(علیهم السلام) باشد. این همه سفارش که می­کنند که در ماه مبارک رمضان هرچه می­توانید قرآن تلاوت کنید، برای این است. من اشارتاً عرض کنم که –قبلاً هم روی آن تأکید کردم که- اهل معرفت می­گویند قرآن کلامی است که از مصدر وحی برای بندگان صادر شده و نزول پیدا کرده است. تلاوت قرآن، یادآور این معنا است که در این ماه، خدا بندگان را مخاطب قرار داده است و این معارف را به وسیله انبیائش برای آن­ها فرستاده است.

«أَیُّهَا النّاس»، «أَیُّهَا المُؤمِنون»، این خطاب­های قرآنی یک افتخار برای بندگان است. مایه افتخار و مباهات است. قرآن خواندن در این ماه به این معنا است که برای انسان یادآور این نکته است که در این ماه من مورد عنایت الهی قرار گرفته‌ام و او به وسیله انبیائش مرا مخاطب قرار داده است و من را به حساب آورده و مرا از بقیه حیوانات جدا کرده و این معارف را برای من فرستاده است. خودِ این لذت­بخش است! این­که ائمه(علیهم السلام) در این ماه ده ختم یا چهل ختم قرآن می­کردند و حتی بعضی از روایات را که من دیده‌ام اصلاً رقم هم نمی­گذارد، برای این مطلب است.

لذّت تکرار خطاب محبوب

در یک روایت هست که زین­العابدین (صلوات الله علیه)در این ماه سخن که می­گفت، سخن او یا آیات الهی بود و یا دعا. این­ها همه گویای این معنا است که خودِ این تکرار کلام ربّ لذت­بخش است. یعنی اگر یک رابطه محبت، بین مُحبّ و محبوب باشد، اقتضایش این است که انسان سخن محبوبش را یادآوری کند. چقدر هم لذت می­برد که محبوب این سخنان را به من گفته است! اگر مُحبّ، مُحبّ واقعی باشد سخن محبوب برای او لذت­بخش است و تکرار آن به او جلا می‌بخشد و به روحش صفا می‌بخشد. لذا ما در روایات می­بینیم که اینطور سفارش شده است که قرآن نازل را تلاوت کنید.

ماه رمضان، ماه سخن گفتن عبد با ربّ

در گذشته من این را عرض کردم که اهل معرفت از دعا به «قرآن صاعد» تعبیر می­کنند. یعنی محبوب و مولا، اجازه فرموده است که بنده در این ماه از هر دری با او سخن بگوید. این مطلب در روایات ما هست و تأکید هم شده که خدا به من اجازه داده است که در این ماه با او حرف بزنم.[6] به تعبیر دیگر این ماه، ماه سخن گفتن بین «محبوب و مُحبّ» و «مُحبّ و محبوب» است؛ ماه گفتگوی «ربّ با عبد» و «عبد با ربّ» است. از طرفی ماه سخنان ربّ را تکرار کردن و لذت­بردن است و از طرف دیگر ماهی است که عبد سخنانش را با ربّش می‌گوید.[7]

هر چه می­خواهی درخواست کن!

این تعبیراتی که ما در روایاتمان نسبت به ماه مبارک رمضان داریم که از امام صادق(علیه السلام) منقول است که علی(علیه السلام) فرمود: «عَلَیْکُمْ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِکَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاء»[8] یعنی هیچ­کدام از خواسته­هایت را کنار نگذار! هر خواسته‌ای داری بگو! معنای «کثرت» این است؛ چه مادی، چه معنوی، این خواسته‌ها را با خدا در میان بگذار و از او تقاضا کن.

ماه باز شدن درب­های آسمان

این مطلب یک سرّی دارد که من نمی­خواهم وارد آن مسائل شوم که مسائل پیچیده­ای است.[9] اما ما نسبت به ماه مبارک رمضان این را داریم که «إِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ»؛[10] تمام درب­های آسمان، از شب اول ماه رمضان تا آخرین شب باز شده است. در روایت «درب­ها» دارد. این تعبیر «ابواب» که در اینجا هست، این یعنی چه؟

روایت از علی(علیه السلام) دارد: «أَلَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ مُفَتَّحَةٌ مِنْ أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْه‏»؛[11] من این روایت را قبلاً نخوانده بودم. آگاه باشید که درب­هاآسمان -تعبیر به «ابواب» می­کند- از شب اول ماه مبارک رمضان باز است. فقط به یک نکته‌اش اشاره کنم؛ یعنی تمام حُجُب از ناحیه ربّ، برداشته شده است. در این ماه دیگر هیچ حجابی نیست. یعنی از ناحیه خداوند نسبت به بندگانش هیچ حجابی نیست. هیچ دری بسته نیست؛ اصلاً و ابداً. تمام درب­ها باز است. اگر بخواهیم این را تنزّل بدهیم باید بگوییم، هر تقاضایی -اگر متناسب با دربی از درب­های رحمت الهی باشد- این تقاضا به ربّ­ می­رسد؛ هر تقاضایی! چه مادی و چه معنوی به ربّ می­رسد و به هیچ مانعی از آن ناحیه برخورد نمی­کند. چون ابواب سماء باز است.

خود خدا همه دعاها را می­شنود!

نتیجه آن چیست؟ نتیجه آن این است که این تقاضاها در این ماه بی­جواب نمی­ماند. به تعبیر روز هیچ دعایی به بایگانی نمی­رود! بلکه مستقیم به دست خودش می­رسد؛ مستقیم خودش می­شنود. به این جملات مناجات­ علی(علیه السلام) که من این چند سال اول بحثم می­خوانم و در روایت دارد که همه ائمه(علیه السلام) این مناجات را می‌خواندند، دقت کنید: «وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ‏» خطاب به خودِ خدا می­کند. هیچ کدام از این­ تقاضاها بدون جواب نمی­ماند.

به همه دعاها پاسخ مثبت داده می­شود!

لذا ما در روایت از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) داریم که حضرت فرمود: «وَ دُعائُکُم فیهِ مُستَجاب»[12]  یعنی دعای شما در ماه مبارک رمضان بی­جواب نمی­ماند. این دعاها مستجاب است و بی­جواب نمی­ماند. اما جواب چیست ؟ آن‌وقت علی(علیه السلام) می­گوید: «أَلَا وَ الدُّعَاءُ فِیهِ مَقْبُولٌ»[13] جواب­ها همه مثبت است. هیچ جواب منفی در کار نیست. هیچ دعایی جواب منفی ندارد. لذا این­که من بحثم را متمرکز کردم روی دعا و تقسیماتی که قبلاً ذکر نکردم، به این دلیل است که این مطالب را تکمیل کنم.

رحمت بی کران خداوند در این ماه

اما یک روایت بخوانم و آن روایت این است که در هر روز از ماه مبارک رمضان هنگام افطار خداوند هزار هزار نفر را از آتش نجات می­دهد و شب جمعه و روز جمعه ماه مبارک رمضان «در هر ساعت» این کار را می­کند. یعنی هر ساعت شب جمعه و هر ساعت روز جمعه، هزار هزار نفر را از آتش نجات می­دهد. بعد در روایت دارد آن کسانی را آزاد می­کند که مستحق عذاب هستند. این ماه، یک چنین ماهی است.

اولین شب جمعه ماه مبارک رمضان است. بیایید سودا کنیم؛ می­شود همین امشب همه چیز را از خدا بخواهیم. امشب، شب جمعه هم هست، اولین شب جمعه این ماه است. خدایا! تمام این درب­ها را که باز کردی؛ دعاها را هم که جواب می­دهی؛ جواب­ها هم که همه مثبت است و مقبول است؛ همه را از ما قبول کن. «سودا چنان بُوَد که یک­جا کند کسی». یک امشب را بیا سودا کنیم.

ذکر توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها)

من یک دعا از علی(علیه السلام) نقل می­کنم و وارد توسلم می­شوم. علی(علیه السلام) وقتی زهرا(سلام الله علیها) از دنیا رفته بود و جنازه حضرت روی زمین بود، «لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ(سلام الله علیها) قَامَ عَلَیْهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)» آن­گاه که زهرا درگذشت، امیرالمؤمنین کنار جنازه­اش ایستاد. «وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی رَاضٍ عَنِ ابْنَةِ نَبِیِّکَ» اینطور دعا کرد: خدا! من از دختر پیغمبرت راضی هستم. «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ أُوحِشَتْ فَآنِسْهَا»؛ خدا! اکنون که فاطمه تنها شده، تو خودت همدم او باش. «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ هُجِرَتْ فَصِلهَا» خدایا! فاطمه جدا شد، ولی تو وصلش کن. آخرین جمله­اش این است: «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ ظُلِمَتْ فَاحْکُمْ لَهَا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ»[14] خدایا! به فاطمه ستم شد، خودت دادِ او را بستان که تو بهترین دادستانی.

علی چه می­خواهد بگوید؟ یک ستم این بود که فدکش را غصب کردند. من سراغ آن نمی­روم. اما ستم بالاتر چه بود؟ من روایتی را نقل می­کنم که از خود فاطمه(سلام الله علیها) نقل شده است. چند جمله را بیشتر نمی­گویم. التماس دعا دارم. می­گوید: من پشت درب بودم. درب خانه­ام را آتش زدند؛ شعله آتش زبانه می‌کشید؛ «وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ»؛ چنان لگدی به این درب نیم­سوخته زد که این درب روی من افتاد؛ «وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ در حالی که من باردار بودم؛ «فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی‏»[15] با صورت به زمین خوردم... در این حال فاطمه دو نفر را صدا کرد. اوّل گفت: «یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ ابْنَتِکَ‏»؛ ای پدر، آیا با دخترت اینطور رفتار می­کنند؟ نفر دوم فضّه بود؛ گفت: «آهِ یَا فِضَّةُ إِلَیْکِ فَخُذِینِی! فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِی أَحْشَائِی مِنْ حَمْل»[16] فضه بیا، محسنم را کشتند...

 


 


[1]. بحارالأنوار     91     96  

[2]. من جلسات گذشته، در این سنوات به این روایات که الآن می خوانم، چندان اشاره­ای نداشتم. ولی این­ها را امشب عرض می­کنم. چون ذیل آن می­خواهم مطلبی را عرض کنم که قبلاً نگفته بودم.

[3]. الکافی     2     630  

[4]. وسائل‏الشیعة     10     305   

[5]. وسائل‏الشیعة     10     313   

[6]. که بعد ـ انشاء الله ـ من وارد می­شوم؛ جهت مأثوره­ و غیرمأثوره­اش را هم داریم؛

[7]. من سال گذشته دعاهای غیرمأثور را بحث کردم. مولا به او اجازه داده آنچه را که از امور مادی و معنوی از مولایش تقاضا دارد، البته با آن آداب و شروطی که من گذشته گفتم، این­ها را مطرح کند.

[8] . الکافی     4     88  

[9]. من این را گذشته هم مطرح کرده بودم آن­هایی که اهل آن هستند مراجعه کنند به روایات

[10]. مستدرک‏الوسائل     7     421   

[11]. وسائل‏الشیعة     10     304   

[12]. فضائل‏الأشهرالثلاثة          77   

[13]. وسائل‏الشیعة     10     304   

[14]. بحارالأنوار     100     256   

[15]. بحارالأنوار     30     349  

[16]. بحارالأنوار     30     293